است كه عقول اهل معرفت در آن حيران مىماند، و اين، اعجاز بزرگ اين صحيفه نورانيّه آسمانى است، نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت بلاغت و كيفيّت دعوت و اخبار از مغيبات و احكام احكام و اتقان تنظيم عائله و امثال آن، كه هر يك مستقلا اعجازى فوق طاقت و خارق عادت است. بلكه مىتوان گفت اين كه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براى اين بود كه در صدر اول اعراب را اين تخصّص بود و فقط اين جهت از اعجاز را ادراك كردند، و جهات مهمترى كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه ادراكش عالىتر بود اعراب آن زمان ادراك نكردند. الآن نيز آنهايى كه هم افق آنها هستند، جز تركيبات لفظيّه و محسّنات بديعيّه و بيانيّه چيزى از اين لطيفه الهيّه ادراك نكنند. و اما آنهايى كه به اسرار و دقايق معارف آشنا و از لطائف توحيد و تجريد باخبرند، وجهه نظرشان در اين كتاب الهى و قبله آمالشان در اين وحى سماوى همان معارف آن است و به جهات ديگر چندان توجهى ندارند. و هر كس نظرى به عرفان قرآن و عرفاى اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند كند و مقايسه ما بين آنها با علماء ساير اديان و تصنيفات و معارف آنها كند، پايه معارف اسلام و قرآن را، كه اسّ اساس دين و ديانت و غاية القصواى بعث رسل و انزال كتب است، مىفهمد، و تصديق به اين كه اين كتاب وحى الهى و اين معارف معارف الهيّه است براى او مئونه ندارد.
ايقاظ ايمانى [دو مرتبه ربوبيت حق تعالى ربوبيت تكوينى و ربوبيت تشريعى]
بدان كه ربوبيّت حق تعالى جلّ شأنه از عالميان بر دو گونه است:
يكى «ربوبيّت عامّه» كه تمام موجودات عالم در آن شركت دارند. و آن تربيتهاى تكوينى است كه هر موجودى را از حدّ نقص به كمال لايق خود در تحت تصرّف ربوبيّت مىرساند. و تمام ترقّيات طبيعيّه و جوهريّه و حركات و تطوّرات ذاتيّه و عرضيّه در تحت تصرّفات ربوبيّت واقع شود. و بالجمله، از منزل مادّة الموادّ و هيولاى اولى تا منزل حيوانيّت و حصول قواى جسمانيّه و