از حديث شريف قدسى[329] چنين ظاهر شود كه تمام نماز بين حق و عبد تقسيم شده است و فقط «حمد» را از باب نمونه و مثل ذكر فرمودهاند. پس بنابراين، گوييم مثلا تكبيرات صلاتى، چه تكبيرات افتتاحيّه و چه غير آنها كه در خلال انقلاب احوالات صلاتى گفته شود، حظّ ربوبيّت و قسمت ذات مقدّس است. و اگر عبد سالك إلى اللّه به اين وظيفه عبوديّت قيام نمود و حق ربوبيّت را به قدرى كه در سعه او است اداء نمود، حق تعالى نيز حق عبد را كه فتح باب مراوده و مكاشفه است به الطاف خاصّه ازليّه ادا فرمايد. چنانچه در حديث شريف مصباح الشّريعة اشاره به آن فرمايد آنجا كه مىگويد: «چون تكبير گفتى، كوچك بشمار همه موجودات را در نزد كبرياء حق.» تا آن كه مىفرمايد: «از قلب خود اعتبار كن در وقت نماز، اگر حلاوت نماز را دريافتى و سرور و بهجت آن در نفست حاصل شده و قلبت به مناجات حق مسرور و به مخاطبات او ملتذّ است، بدان كه خداوند تو را تصديق فرموده در تكبيرت، و الّا نداشتن لذّت مناجات و محروم بودن از حلاوت عبادت را دليل بگير بر تكذيب كردن خداوند تو را و مطرود نمودن از درگاهش.»[330] و بدين مقياس در هر يك از احوال و افعال صلاتى براى حق تعالى حقى است كه عبد بايد به آن قيام كند كه آن آداب عبوديّت است در آن منزل، و براى عبد حظّ و نصيبى است كه پس از قيام به ادب عبوديّت حق تعالى عنايت فرمايد به لطف خفىّ و رحمت جلىّ. و اگر خود را در اين ميقاتهاى الهيّه از عنايات خاصّه محروم ديد، بداند كه به آداب عبوديّت قيام ننموده. و علامت آن براى متوسّطين آن است كه لذت مناجات و حلاوت عبادات را ذائقه قلب نمىچشد و از بهجت و سرور و انقطاع به حق محروم شود، و عبادتى كه از