راه وصول به سعادت اطاعت ربّ العزّة است، و در بين اطاعات و عبادات هيچ يك به مرتبه اين نماز كه معجونى است جامع الهى كه متكفّل سعادت بشر است و قبولى آن موجب قبولى جميع اعمال است نمىباشد، پس بايد در طلب آن جدّيّت تامّ نماييد و از كوشش مضايقه نكنيد و در راه آن تحمّل مشاقّ نماييد، با آنكه مشقّت هم ندارد بلكه اگر چندى مواظبت كنيد و انس قلبى حاصل شود، در همين عالم از مناجات با حق لذّتها مىبريد كه با هيچ يك از لذّات اين عالم طرف نسبت نيست، چنانچه از مطالعه احوال اهل مناجات با حق اين مطلب روشن شود.
بالجمله، خلاصه مذاكره ما در اين فصل آن است كه پس از آن كه عظمت و جمال و جلال حق را انسان به برهان يا بيان انبياء عليهم السلام فهميد، قلب را متذكّر آن بايد نمود، و كمكم با تذكّر و توجّه قلبى و مداومت به ذكر عظمت و جلال حقّ خشوع را در قلب وارد بايد نمود تا نتيجه مطلوبه حاصل آيد. و در هر حال سالك نبايد قناعت كند به آن مقامى كه دارد، كه هر مقام براى امثال ماها حاصل شود در بازار اهل معرفت به پشيزى نيرزد و در سوق اصحاب قلوب با خردلى مقابله نكند. سالك بايد در جميع حالات متذكّر نقص و معايب خود باشد شايد راهى به سعادت از اين طريق باز شود.
و الحمد للّه.
فصل چهارم و از آداب مهمّه قلبيّه عبادات، خصوصا عبادات ذكريّه، طمأنينه است.
و آن غير از طمأنينهايست كه فقهاء رضوان اللّه عليهم در خصوص نماز اعتبار كردهاند. و آن عبارت است از آن كه شخص سالك عبادت را از روى سكونت قلب و اطمينان خاطر بجا آورد، زيرا كه اگر عبادت را با حال اضطراب قلب و تزلزل بجا آورد، قلب از آن عبادت منفعل نشود و آثارى از