نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن جلد : 1 صفحه : 49
نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (1) - آیه 143 سوره بقره
کد مطلب: ١٠٦٨٤ تاریخ انتشار: ٣٠ دي ١٣٩٥ - ١٢:٤٨ تعداد بازدید: 765 خارج کلام مقارن » عمومی نقد و بررسی آیات استدلال شده بر عدالت تمام صحابه (1) - آیه 143 سوره بقره جلسه چهل و ششم 95/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهل و ششم 95/10/27
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث ما در رابطه با موضوع صحابه بود؛ عرض کردیم عمده اختلاف ما با اهل سنت به مسئله صحابه برمیگردد. اهل سنت برای تمامی صحابه عدالت، بلکه عصمت، و چه بسا فوق عصمت قائل هستند و سنت صحابه را در ردیف سنت رسول گرامی اسلام تلقی میکنند. و همچنین عمل صحابه را در تمامی موارد از جمله در بحث خلافت به عنوان یک عمل صحیح و مطابق با واقع و حق میدانند و شیعه را تخطئه میکنند!!
در مورد تعداد صحابه بیان کردیم که آنها 120 هزار نفر را می شمارند؛ با اینکه اسامی کمتر از ده هزار نفر از صحابه را به ثبت رساندند. از میان این ده هزار نفر کمتر از هزار نفر روایت نقل شده است و از میان این هزار نفر حدود ششصد نفر تک روایتی یا دو روایتی هستند.
در جلسات گذشته عرض کردیم که آقایان در مورد تعریف صحابه اتفاق نظر نداشتند که صحابه به چه کسی میگویند. کسی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را مطلقاً دیده باشد، ولو برای یک لحظه؛ آیا میتوان او را صحابه بدانیم یا نه؟! آنها در پاسخ به این سؤال میان خود اختلاف داشتند و هرکسی به طریقی نظر داده است.
عمده بحث در اینجاست که بر فرض صحابه همین تعدادی که بیان شد باشند یا همان 40 نفری که از مشاهیر صحابه هستند، باشند؛ ادله اهل سنت بر عدالت جمیع صحابه و اینکه همه صحابه اهل بهشت، عادل و معصوم هستند و گناهشان به هیچ وجه نوشته نمیشود؛ چیست؟!
ما در ابتدا به سراغ آیات قرآنی میرویم که آنها استدلال کردند. اولین آیهای که اهل سنت در مورد عدالت صحابه به آن استدلال کردند، آیه 143 از سوره مبارکه بقره است.
و ما شما را اینچنین امتی وسط قرار دادیم تا شاهدان بر سایر مردم باشید و رسول بر شما شاهد باشد.
سوره بقره (2): آیه 143
اگر ما بخواهیم در این قسمت سؤال طرح کنیم، میگوییم اولین آیهای که اهل سنت به آن استدلال کردند چیست و تحلیل آنها چگونه است؟! پاسخ ما از استدلال اهل سنت بر آیه 143 سوره مبارکه بقره چیست؟!
استدلال این است که اهل سنت معتقدند کلمه (وَسَطاً) دراین آیه شریفه به معنای عدول و خیار است و خطاب آیه هم مباشرتا صحابه هستند. در این زمینه روایتی از «بخاری» و دیگران نقل کردند که میگوید:
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1215، ح 3161
یعنی خداوند متعال میفرماید: ما شما صحابه را امت عادل قرار دادیم. به تعبیر «دکتر طیب» شیخ الأزهر عدالت صحابه از فوق هفت آسمان نازل شده است!!
به تعبیر بهتر عدالت صحابه مبتنی بر اعمال صالح آنها نیست؛ این افراد چه اعمالی داشته باشند و چه اعمالی نداشته باشند خداوند متعال آنها را عادل آفریده است. همچنین این آیه ناظر به عدالت صحابه است!!
جوابی که ما در اینجا میتوانیم بدهیم این است که:
اولاً: کلمه (وَسَطاً) که به معنای عدالت آوردند، آیا واقعاً به معنای عدالت است یا به معنای حد متوسط و مخالف افراط و تفریط است؟!
ثانیاً: کلمه (أُمَّةً) تنها خطاب به صحابه است یا خطاب به تمام امت اسلامی تا روز قیامت است؟!
روشن و واضح است که آیه شریفه تمام امت اسلامی را مدح میکند و میفرماید: شما امت معتدل هستید، زیرا نه راه افراط پیمودهاید و نه راه تفریط. نه راه تقصیر و کوتاهی پیمودهاید و نه راه غلو. نه همانند یهود مادیت را ملاک قرار دادید و نه مانند نصاری رهبانیت را.
امت اسلامی هم کمال روح را میپسندد و دنبال اوست و هم کمال مادیت را میپسندد. اگر انسانی بخواهد به کمال برسد، باید در دو حوزه به کمال برسد؛ هم در مسائل مادی و هم در مسائل معنوی.
اهل سنت ادعا کردند که (وَسَطاً) به معنای عدالت است، اما در لغت و در تفاسیر اهل سنت ما نمیبینیم کلمه (وَسَطاً) به معنای عدالت آمده باشد. (وَسَطاً) به معنای عدالت، خیریت و افضلیت هم هست؛ اما در کنار آن هم حد وسط و حد معتدل نیز هست. به معنای اینکه راه افراط و تفریط طی نشده است. در تفسیر «فی ظلال القرآن» وارد شده است:
««أُمَّةً وَسَطاً».. فی التصور والاعتقاد.. لا تغلو فی التجرد الروحی ولا فی الارتکاس المادی»
فی ظلال القرآن، المؤلف: سید قطب إبراهیم حسین الشاربی (المتوفی: 1385 هـ)، الناشر: دار الشروق - بیروت- القاهرة، الطبعة: السابعة عشر - 1412 هـ، ج 1، ص 131، ح 143
یعنی امت اسلامی در تصورات و تفکرات و اعتقاداتش امت معتدلی است. امت اسلامی بین روح و ماده، بین واقعیت و خیال، بین کارهای ساده و کارهای متغیر، و در کارهای فردی و کارهای اجتماعی معتدل است.
امت اسلامی در کارهای مستحب و مجاز و همچنین کارهایی که باید نسبت به آن سختگیری صورت بگیرد، معتدل است. امت اسلامی از طفولیت تا مرحلهای که به عقل کامل برسد در وسط زمان است.
بعضی افراد مطرح کرده اند که «من لا معاش له، لا معاد له». البته دقت کنید معمولاً این مطلب را به عنوان حدیث خرج میکنند. ما تلاش کردیم که ببینیم روایتی در کتب شیعه و اهل سنت از رسول گرامی اسلام مبنی بر «من لا معاش له، لا معاد له» آمده یا نه، اما پیدا نکردیم!
بله روایت
«کادَ الْفَقْرُ أَنْ یکونَ کفْرا»
الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 295، ح 6
هست و روایات متعددی با این مضمون داریم. اما در مورد «من لا معاش له، لا معاد له» شاید در حقیقت خلاصهای از روایاتی باشد که در این زمینه آمده است.
به عنوان مثال روایتی تحت عنوان «الصلاة معراج المؤمن» نداریم. در حقیقت این مطلب خلاصهای از روایاتی است که در این زمینه آمده است.
بنابراین «من لا معاش له، لا معاد له» را نتوانستیم پیدا کنیم. فرضاً روایت هم باشد، به این معنا نیست که هرکسی دنیا و مادیت ندارد، آخرت هم ندارد.
دقت کنید که کلمه «معاش» در روایت «من لا معاش له» به معنای مادیت نیست، بلکه مراد از «معاش» به معنای کسی است که برای زندگیش برنامهریزی و همت و تلاش ندارد. کسی که برای رفاه حال خود و همسر و فرزندانش هیچ تلاشی نمیکند و در گوشهای افتاده است؛ فردی که برای زندگی دنیویاش تلاش نمیکند و معاش زندگی را تأمین نمیکند، قطعاً برای آخرت خود هم تلاش نخواهد کرد. یعنی افرادی که در تأمین امور زندگی بیعرضه هستند، در تأمین امور اخروی هم بیعرضه هستند.
همانطور که در منابع اهل سنت بیان شده است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«فاعمل عمل أمریء یظن أن لن یموت أبدا»
در کارهای دنیا آنچنان عمل کن که گویا جاودانه زنده خواهی بود.
یعنی در مسائل زندگی، تأمین هزینههای زندگی، معاش، شغل، رتبه، مقام، تأمین هزینههای همسر و فرزندان آنچنان عمل کن که گویا همیشه در دنیا زنده خواهی بود.
«واحذر حذرا یخشی أن یموت غدا»
نسبت به آخرت هم آنچنان عمل کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت.
سنن البیهقی الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر البیهقی، دار النشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة - 1414 - 1994، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ج 3، ص 19، ح 4521
مشاهده کنید که «من لا معاش له، لا معاد له» اگر به این معنا باشد خوب است. همچنین در کتاب «من لا یحضره الفقیه» چند روایت زیبا وجود دارد که حیفم آمد آنها را نیاورم.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که در فرمایش خداوند عالم مبنی بر:
مراد از حسنه، رضوان الله و بهشت در آخرت و همچنین وسعت روزی و معایش زندگی و خوش اخلاقی در دنیاست.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 156، ح 3566
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَة»
دنیا بهترین کمک برای آخرت انسان است.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 156، ح 3567
حال معنای «نِعْمَ الْعَوْنُ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَة» تنها این نیست که اگر کسی ثروتی دارد، میتواند انفاق کند و مسجد و مدرسه و بیمارستان بسازد تا آخرت خود را تأمین کند؛ بلکه قدر متیقنش به این معناست که:
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 168، ح 3631
کارگری که هیچ چیزی در زندگی ندارد، اما صبح از خانه بیرون میآید با این نیت که تا غروب کار کند و برای خانواده خود معاشی تهیه کند مصداق بارز «کالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه» است.
وقتی مردی به خانه میآید و برای همسر و فرزندش هدیه میگیرد و به آنها میدهد، خداوند متعال بالاترین پاداش را به او میدهد. در روایت دیگری وارد شده است:
کسی که دنیا را به خاطر آخرت و آخرت را به خاطر دنیا ترک کند، مسلمان نیست.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 156، ح 3568
اگر ما بخواهیم امت وسط را خوب ترسیم کنیم، با این روایت به خوبی میتوانیم ترسیم کنیم. نه همانند یهود تنها در پی دنیا بودن و نه همانند مسیحیت تنها در پی آخرت بودن!
شبیه روایتی که در کتب اهل سنت داشتیم، بیان شده است.
«رُوِی عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّهُ قَالَ»
غالباً کلمه «رُوِی عَنِ الْعَالِمِ» انصراف به امام کاظم (علیه السلام) دارد و بعضاً از امام هادی و امام حسن عسکری (علیهم السلام) هم بوده است. چون در زمان امام کاظم (علیه السلام) تقیه شدیدی وجود داشت، معمولاً از امام کاظم (علیه السلام) تعبیر به عالم شده است.
«اعْمَلْ لِدُنْیاک کأَنَّک تَعِیشُ أَبَداً»
برای دنیا آنچنان عمل کن که گویا همیشه در دنیا خواهی ماند.
«وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِک کأَنَّک تَمُوتُ غَدا»
برای آخرت چنان عمل کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 156، ح 3569
همچنین از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) روایتی نقل شده است که میفرمایند:
«نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَی تَقْوَی اللَّهِ الْغِنَی»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 156، ح 3570
این روایات علاوه بر کتاب «من لایحضره الفقیه» اثر مرحوم «شیخ صدوق»، در کتاب «روضة المتقین» شرح «من لا یحضره الفقیه» اثر «محمد تقی مجلسی» و همچنین کتاب «وسائل الشیعه» اثر «شیخ حر عاملی» نقل شده است.
طبق روایاتی که اهل سنت آوردند و شیعه از اهل بیت (علیهم السلام) دارند، امت وسط به معنای امت معتدل است. امت وسط به معنای امتی است که هم باید دنیا را تأمین کند و هم زندگی آخرت خود را سامان دهد.
در حقیقت ظهور اسلام در یک مقطعی صورت گرفته است که تابعین ادیان آسمانی تعدادی کمی داشتند و منحصراً در مکه زندگی میکردند. در مدینه آن زمان یک جامعه دو قطبی شکل گرفته بود که یک قطب آن به طرف یهودیان بود که عمدتاً تمام تلاش خود را برای تهیه زر و زیور دنیا و رسیدن به قدرتهای مادی انجام میدادند.
در مقابل، دسته دیگر هم مسیحیها بودند که به هرجایی میرفتند صومعهای بنا میکردند و چند نفر عابد مشغول عبادت بودند و مردم را به زهد و کنارهگیری از مسائل دنیوی و پرداختن به عبادت ترغیب میکردند.
لذا قرآن کریم میفرماید: شما نه راه یهود معاصر و نه راه مسیحیت را بپیمایید؛ بلکه امت وسط و معتدل هستید. بنابراین این آیه کاملاً بیانگر این است که امت اسلامی، امت معتدلی است.
نکته دیگر این است که این آیه اختصاص به صحابه ندارد. درست هست که مراد از «مَنْ خُوطِب» صحابه هستند، اما آیا خطاب آیه به صحابه مخصِّص است؟! اگر اینطور باشد که دیگر سنگی روی سنگ بند نمیشود!!
روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود.
سوره بقره (2): آیه 183
اگر بخواهیم اینطور تصور کنیم، باید بگوییم کسانی که بعد از آنها میآیند دیگر صیامی بر آنها مترتب نیست. بنابراین این حرفی که آقایان میزنند که خطاب اولیه صحابه بوده و عدالت صحابه را تثبیت میکند، حرفی کاملاً غیرمنطقی است.
لذا بزرگان اهل سنت از جمله «جصاص» در کتاب «أحکام القرآن» میگوید:
«(وکذلک جعلناکم أمة وسطا) هو خطاب لجمیع الأمة أولها وآخرها من کان منهم موجودا فی وقت نزول الآیة و من جاء بعدهم إلی قیام الساعة»
سپس میگوید:
«کما أن قوله تعالی (کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم) وقوله (کتب علیکم القصاص) و نحو ذلک»
از آیات به جمیع امت خطاب شده است؛ همانطور که نبی مکرم هم مبعوث به جمیع امت هستند.
«من کان منهم موجودا فی عصره ومن جاء بعده قال الله تعالی إنا أرسلناک شاهدا ومبشرا ونذیرا وداعیا إلی الله بإذنه وسراجا منیرا وقال تعالی (وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین)»
سپس میگوید:
«وما أحسب مسلماً یستجیز إطلاق القول بأن النبی لم یکن مبعوثا إلی جمیع الأمة أولها وآخرها»
گمان نمیکنم هیچ مسلمانی به خودش اجازه بدهد که بگوید نبی مکرم مبعوث به جمیع امت نبوده است و اگر اینطور باشد نظم شریعت به هم خواهد ریخت.
أحکام القرآن، اسم المؤلف: أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1405، تحقیق: محمد الصادق قمحاوی، ج 1، ص 110، باب القول فی صحة الإجماع
البته مفسرین دیگر هم مطالبی در این زمینه دارند، اما همین یک مورد کفایت میکند. علاوه بر آن، عقل یک مُسلِم و سیاق آیات و روایات هم همین را ثابت میکند. لذا اگر بگوییم (وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً) خطاب به صحابه است و عدالت صحابه را از طرف خداوند عالم تثبیت میکند، حرفی کاملاً بیمنطق است.
بنابراین در جواب استدلال آقایان به این آیه چند جواب می دهیم:
جواب اول ما به این آیه این است که کلمه (وَسَطاً) به معنای عدالت نیست، بلکه به معنای اعتدال است.
جواب دوم این است که این آیه خطاب به جمیع امت است، نه به صحابه موجودین! در سیاق (کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیام) و (کتِبَ عَلَیکمُ الْقِصاص) و (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا) و امثال آن به کار رفته است.
جواب سوم این است که بر فرض که این آیه خطاب به حاضرین باشد، ما از همین منطق قرآن کریم میخواهیم از شما سؤال کنیم که تمام حاضرین متصف به عدالت بودند یا نبودند؟! اگر همه این افراد متصف به عدالت بودند، آیه شریفه:
هان ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر فاسقی خبری برایتان آورد تحقیق کنید تا مبادا ندانسته به قومی بی گناه حمله کنید و بعداً که اطلاع یافتید از کرده خود نادم شوید.
همانا آن گروه منافقان که به شما مسلمین بهتان بستند گروهی از خود شما هستند. آن تهمت را برای خود شرّ مپندارید بلکه برای شما خیر و ثواب است . برای هر شخصی از آنان ، عقاب گناهی که مرتکب شده خواهد بود.
سوره نور (24): آیه 11
خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: تعدادی از شما صحابه به همسر پیغمبر تهمت زنا زدید. این مطلب نشانگر این است که در میان همین صحابه انسانهای فاسق و افراد منحرف و منافقین هم حضور داشتند!! حتی پیغمبر اکرم هم بعضی از آنان را نمیشناختند.
و بعضی از بادیهنشینان که اطراف شمایند منافقاند، و همچنین بعضی از اهل مدینه، که در نفاق فرو رفتهاند، تو ایشان را نمیشناسی، ما میشناسیمشان، بزودی دوباره عذابشان خواهیم کرد، و آن گاه بسوی عذابی بزرگ برده میشوند.
سوره توبه (9): آیه 101
اگر این آیه شریفه خطاب به عموم باشد، تعارض لازم میآید و این مطلب به هیچ وجه قابل اثبات نیست.
جواب چهارم: آقایانی که در اینجا گفتند: اجماعی در کار هست و مراد از آن وسطیت به معنای عدالت هست، ما در جواب میگوییم که چنین اجماعی در اینجا نمیبینیم؛ مگر اینکه اجماع خیالی و موهومی باشد. «طبری» میگوید:
«وأنا أری أن الوسط فی هذا الموضع هو الوسط الذی بمعنی الجزء الذی هو بین الطرفین»
همواره وسط به جایی میگویند که دارای طرف راست و چپ و جلو و عقب باشد.
«مثل وسط الدار محرک الوسط مثقله»
ترازوهای قدیم دارای دو کفه بود و چوبی در وسط آن قرار داشت که در وسط آن میزانی میگذاشتند. زمانی که هرکدام از کفهها پایین میرفت، این میزان به آن طرف میپیچید.
در حال حاضر هم در طلافروشیها چنین ترازویی موجود است که نشانگر این است که دو کفه کاملاً یکسان و مساوی هستند.
«غیر جائز فی سینه التخفیف»
وسط را نمیتوانید به صورت دیگر بخوانید.
«وأری أن الله تعالی ذکره إنما وصفهم بأنهم وسط لتوسطهم فی الدین فلا هم أهل غلو فیه غلو النصاری الذین غلوا بالترهب وقیلهم فی عیسی ما قالوا فیه ولا هم أهل تقصیر فیه تقصیر الیهود الذین بدلوا کتاب الله وقتلوا أنبیاءهم وکذبوا علی ربهم وکفروا به»
سپس میگوید:
«ولکنهم أهل توسط واعتدال فیه فوصفهم الله بذلک إذ کان أحب الأمور إلی الله أوسطها»
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 2، ص 6، باب البقرة: (143) وکذلک جعلناکم
همچنان که در روایتی هم وارد شده است:
«خَیرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُهَا»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 6، ص 541، ح 18
همچنین «نسفی» هم این مطلب را اینطور نقل میکند:
«(أمة وسطا) خیارا وقیل للخیار وسط لأن الأطراف یتسارع الیها الخلل والأوساط محمیة»
اطراف همواره در معرض تهاجم و زوال است، اما کسی که در وسط قرار گرفته است همواره از اطراف حمایت میشود و در امنیت قرار میگیرد.
تفسیر النسفی، اسم المؤلف: النسفی، ج 1، ص 75، باب البقرة: (143) وکذلک جعلناکم أمة... ..
تعبیر ایشان این است که «وسط» بر وزن «ضرب» نیست و حتماً باید «وَسَط» بخوانیم. امکانپذیر نیست که بخواهیم «س» را تخفیف بدهیم.
در هر صورت ایشان میگوید: همانطور که خداوند عالم قبله را میان مغرب و مشرق قرار داده است، شما را هم امت وسط میان علو و تقصیر قرار داده است.
در حقیقت این موارد تفاسیری است که در رابطه با آیه 143 سوره مبارکه بقره وارد شده است و از این آیه عدالت صحابه اثبات نمیشود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن جلد : 1 صفحه : 49