نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن جلد : 1 صفحه : 48
بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه»(70) - تقیه از دیدگاه ائمه طاهرین(علیهم السلام) و علمای شیعه (4)
کد مطلب: ١٠٦٧١ تاریخ انتشار: ٢٧ دي ١٣٩٥ - ١٨:٠٧ تعداد بازدید: 545 خارج کلام مقارن » بررسی شبهات تقیه بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه»(70) - تقیه از دیدگاه ائمه طاهرین(علیهم السلام) و علمای شیعه (4) جلسه چهل و پنجم 95/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه چهل و پنجم 95/10/26
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله
ما روز گذشته بحثمان به اینجا رسید که تقیه در موارد بیان و اظهار حقانیت اهلبیت و ائمه طاهرین (علیهم السلام) به ویژه حضرت امیرالمؤمنین چگونه است؟ آیا اینجا باید تقیه کرد یا حق را بیان کرد و لو خطری باشد!
در این رابطه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ولو اینکه احساس خطر هم کنند، در بیان حقانیت اهلبیت (علیهم السلام) به خصوص حقانیت امیرالمؤمنین، باید بحث و مناظره و گفتگو و اظهار حق باشد.
مرحوم «سید مرتضی» تعبیر زیبایی دارند که معمولاً آقایان همگی به «فصول المختاره» آدرس دادند، اما من هرچه جستجو کردم اثری از این عبارت در این کتاب پیدا نکردم؛ تنها در کتاب «الحکایات» به مناسبت بزرگداشت هزارمین سال «شیخ مفید» چاپ شده بود آن را دیدم.
این روایت در کتاب «بحارالأنوار» و دیگر کتب از جمله کتاب آیت الله العظمی سبحانی وارد شده است که همگی به کتاب «فصول المختاره» ارجاع دادهاند. «سید مرتضی» میگوید:
«قلت للشیخ المفید (أدام اللّه عزّه): إنّ المعتزلة و الحشویة یزعمون أنّ الذی نستعمله من المناظرة شیءٌ یخالف أُصول الإِمامیة، و یخرج عن إجماعهم»
سید مرتضی میگوید به شیخ مفید گفتم: معتزله و حشویه که انسانهای توخالی هستند، معتقدند مناظراتی که ما با اهل سنت و مخالفین داریم مخالف اصول شیعه است و خروج از اجماع شیعه است.
«لأَنّ القوم لا یرون المناظرة دیناً، و ینهون عنها و یروون عن أئمّتهم بتبدیع فاعلها، و ذمّ مستعملها»
تصور آنها بر این است که مناظره جزئی از شریعت نیست و مردم را از مناظره نهی میکنند و از امامانشان هم نقل میکنند که مناظر بدعتگذار هست و کسی که مناظره را به کار بگیرد مذموم است.
«فهل معک روایة عن أهل البیت- علیهم السلام- فی صحّتها، أم تعتمد علی حجج العقول، و لا تلتفت إلی من خالفها، و إن کان علیه إجماع العصابة؟»
آیا روایتی از اهلبیت (علیهم السلام) در مناظره دارید یا در مناظرات تنها به ادله عقلی استناد میکنید و توجه به مخالفت شیعه ندارید؛ ولو اینکه شیعه اجماع بر مخالفت مناظرهداشته باشد.
«فقال: أخطأت المعتزلة و الحشویة فیما ادّعوه علینا من خلاف جماعة أهل مذهبنا فی استعمال المناظرة، و أخطأ من ادّعی ذلک من الإِمامیة أیضاً و تجاهل»
شیخ مفید در جواب میگوید: معتزله و حشویه خطا کردند اگر بگویند در مذهب ما مناظرهای در کار نیست و در حقیقت آنها تجاهل کردند.
«لَانّ فقهاء الإِمامیة و رؤَساءهم فی علم الدین کانوا یستعملون المناظرة و یدینون بصحّتها، و تلقّی ذلک عنهم الخلف و دانوا به»
فقها و رؤسای شیعه مناظره را به کار میگیرند و معتقد به صحت آن هستند و از اجدادشان این قضیه را نقل میکنند.
«و قد أشبعت القول فی هذا الباب»
من به اندازه کافی در این زمینه سخن گفتم.
«و ذکرت أسماء المعروفین بالنظر و کتبهم و مدائح الأَئمّة لهم فی کتابی «الکامل فی علوم الدین، و کتاب «الأَرکان فی دعائم الدین»
اسامی کسانی را که سابقه مناظره دارند آوردم و کتابهای آنها را بیان کردم و مدحی که ائمه برای مناظرین داشتند، در کتابم به نام «الکامل فی علوم الدین» و «الارکان فی دعائم الدین» آوردم.
«و أنا أروی لک فی هذا الوقت حدیثاً من جملة ما أوردت فی ذلک إن شاء اللّه، ثمّ روی بسنده عن أبی جعفر محمّد ابن النعمان عن أبی عبد اللّه- علیه السلام-»
من در اینجا روایتی را از «محمد بن نعمان» آوردم که او از ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) نقل کرده است.
«قال: قال لی: «خاصِمُوهم و بینوا لهم الهدی، الذی أنتم علیه، و بینوا لهم ضلالهم، و باهلوهم فی علی علیه السَّلام»
او نقل میکند که حضرت میفرماید: با مخالفین به مخاصمت برخیزید و حقانیت خودتان و ضلالت مخالفین را بیان کنید و اگر کار به مباهله کشید، در رابطه با حقانیت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مباهله کنید.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 10، ص 452، باب 26 نوادر الاحتجاجات و المناظرات من علمائنا
این روایت در کتاب «الهدایات» اثر «شیخ مفید» صفحه 73 و همچنین «الفصول المختارة» صفحه 284 وارد شده است؛ اما بنده این روایت را در کتاب «الفصول المختارة» پیدا نکردم.
این یک نکته که مرحوم «سید مرتضی» نقل میکند که شما، هم حقانیت امامت اهلبیت (علیهم السلام) را نقل کنید و هم آنچه را که اهل سنت در ضلالت هستند را بیان کنید و مباهله کنید.
قطعاً در عصری که ائمه طاهرین (علیهم السلام) زندگی میکردند، جو حاکم جو آنچنانی نبود که اصحاب ائمه طاهرین (علیهم السلام) و خود آن بزرگواران بتوانند به راحتی این مباحث را مطرح کنند.
قطعاً برای آنها مشکلات و دردسرهایی درست میکردند و خطر جانی و خطر مالی به دنبال داشت؛ اما با همه این احوالات مشاهده میکنیم که ائمه طاهرین (علیهم السلام) به صراحت، اصحاب را بر مناظره با اهل سنت و تبیین ضلالت و گمراهی آنان تحریک میکنند.
حالا عرض خواهم کرد که امام صادق (علیه السلام) نیروهای توانمندی را در این زمینه تربیت میکند. به عنوان نمونه در کتاب کافی ، ج 1، ص 171 آمده است: زمانی که مرد شامی نزد امام صادق (علیه السلام) میرسد و به ایشان عرض میکند که من میخواهم مناظره کنم، حضرت از او سؤال میکنند که در چه زمینهای میخواهی مناظره کنی و او میگوید: در رابطه با ادبیات میخواهم با شما مناظره کنم.
حضرت خطاب به «حمران» میفرمایند: بلند شو و مناظره کن. زمانی که شخص میگوید میخواهم در مورد فقه مناظره کنم، حضرت میفرمایند: «زراره» بلند شو و مناظره کن. زمانی که میگوید: من میخواهم در زمینه ادبیات عربی مناظره کنم، حضرت میفرمایند: «مؤمن الطاق» بلند شو و مناظره کن. زمانی که او میگوید در زمینه صفات حق میخواهم مناظره کنم، حضرت میفرمایند: «هشام بن سالم» بلند شو و مناظره کن. و وقتی که میگوید: در بخش امامت میخواهم مناظره کنم، حضرت میفرمایند: «هشام بن حکم» بلند شو و مناظره کن.
مشخص است که امام صادق (علیه السلام) در هر رشته نیروهای متخصصی را تربیت کرده است و اینطور نبوده که یک نفر در رشتههای مختلف متخصص باشد.
روایتی از «کشی» بیان شده است که میگوید: ائمه طاهرین (علیهم السلام) هم خودشان در بحث مناظره بودند و هم افرادی را تربیت کردند.
یا زمانی که «اسحاق کندی» شبهاتی را در مورد قرآن کریم مطرح میکند، امام عسکری (علیه السلام) به اصحاب خود اعتراض میکنند و میفرمایند:
مثل تو باید با این شخص مناظره کند و در مناظرات دقت کن لغزش نداشته باشی و شفاعت ما همراه شما هست ان شاءالله.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 173، ح 4
امثال این قضایا در منابع فراوان وجود دارد. و توجه داشته باشید که بنیانگذار مناظره هم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هستند.
اولین مناظرهای که بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) صورت گرفته است به وسیله حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است که در مسجد با خلفا مناظره میکنند.
بنده توصیه میکنم دوستان به کتاب «المناظرات فی الإمامة» مراجعه کنند و نکات و مطالب آن را استخراج کنند، زیرا کتاب مفیدی است؛ شاید در تاریخ تا به حال چنین کتابی جمع آوری نشده است که انتشارات دلیل ما این کتاب را به چاپ رسانده است.
بنده معتقدم که اگر دوستان بتوانند لجنههایی با دو یا سه نفر تشکیل بدهند و احتجاجاتی که از ائمه طاهرین (علیهم السلام) و بزرگان در حوزه امامت بوده است را مطالعه کنند تا روشهای مناظره ائمه طاهرین (علیهم السلام) و اصحاب مشخص شود.
دقت کنید که این بزرگواران چه روشهایی را به کار میبردند؛ در چه مواردی به آیات قرآن کریم استدلال میکردند، در چه مواردی به سنت استدلال میکردند، در چه مواردی به ادله عقلی استدلال میکنند.
به صورت کلی اگر فنون مناظره ائمه طاهرین و اصحاب از این کتاب استخراج شود و به صورت مقاله پیاده شود، کار بسیار مفیدی است.
آقایان میتوانند این مطالب را به صورت مقاله چاپ کنند و ما هم میتوانیم در سایت «ولی عصر» یا سایت «شبکه جهانی ولایت» این مطالب را بگذاریم تا دیگران استفاده کنند.
البته نویسنده این کتاب، تنها این مناظرات را نقل کرده است و حتی تحلیلی هم از این مناظرات ندارد.
بنده در این زمینه جستجو کردم تا ببینم کسی در این زمینه کار کرده است یا نه اما موردی پیدا نکردم. کار ارزشمندی است که دوستان در مقطع ارشد یا سطح چهار چند رساله در حوزه فن مناظرهای که از ائمه طاهرین برای ما بر جا مانده و یا از اصحاب تربیت شده آنان برای ما مانده است، کار کنند.
خیلی مهم است که ائمه طاهرین (علیهم السلام) خودشان اصحاب را به این کار تشویق میکردند. شما ببینید که ایشان در این کتاب در بخشی با عنوان «تاریخ احتجاج و مناظره» می نویسد: بعضی تصور میکنند که تاریخ مناظره در امامت، به زمان متأخر برمیگردد؛ مثلاً قرن چهارم یا پنجم! ولی اینگونه نیست.
«وأول من فتح باب الاحتجاج والمناظرة - فی هذا الأمر - هو أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب - علیه السلام - صاحب الحق الذی ثبت له بالنصوص الشرعیة، کما أن للزهراء والحسن والحسین - علیهم السلام - وبنی هاشم وجملة من الصحابة الدور الکبیر فی ذلک
و کتب التاریخ و الحدیث و السیرة زاخرة باحتجاجاتهم و مناظراتهم فی هذا الأمر»
آنها نقش بزرگی در این زمینه داشتند و کتب تاریخ و حدیث و سیره مملو از مناظرات و احتجاجات آنهاست.
او در ادامه بیان میکند که اولین مناظرهای که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) انجام داد، زمانی بود که حضرت را نزد ابوبکر آوردند و ایشان فرمودند:
«أنا عبد الله، و أخو رسوله، فقیل له بایع أبا بکر»
من عبدالله و برادر رسول الله هستم. به او گفتند که با ابوبکر بیعت کن.
«فقال: أنا أحق بهذا الأمر منکم، لا أبایعکم، وأنتم أولی بالبیعة لی»
حضرت فرمودند: من از شما به امامت مستحقتر هستم و هرگز با شما بیعت نمیکنم، بلکه شما باید با من بیعت کنید.
«أخذتم هذا الأمر من الأنصار»
شما در سقیفه امامت را از انصار گرفتید.
«واحتججتم علیهم بالقرابة من النبی – صلی الله علیه وآله وسلم -»
شما گفتید: ما خویشاوند پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) هستیم و از شما شایستهتر برای خلافت هستیم.
«وتأخذونه منا أهل البیت غصبا»
شما امامت را از ما اهلبیت غصب کردید.
«ألستم زعمتم للأنصار أنکم أولی بهذا الأمر منهم لما کان محمد منکم»
آیا شما بر این باور نبودید که به انصار احتجاج کردید که از انصار به امر امامت اولی هستید، زیرا رسول اکرم از شما مهاجرین است.
«فأعطوکم المقادة و سلموا إلیکم الأمارة»
و انصار هم بر این مبنا رهبری را بر شما مهاجرین محول کردند و حکومت را به شما واگذار کردند.
«وأنا أحتج علیکم بمثل ما احتججتم به علی الأنصار»
همان روشی را که شما بر انصار احتجاج کردید، من هم به همان روش به شما احتجاج میکنم.
«نحن أولی برسول الله حیا و میتا، فأنصفونا إن کنتم تؤمنون»
ما چه در حیات پیغمبر و چه بعد از رحلت پیغمبر بر شما اولویت داریم. انصاف به خرج بدهید اگر ایمان دارید.
«إلا فبوؤا بالظلم وأنتم تعلمون»
سپس حضرت خطاب به مهاجرین میفرمایند:
«لا تخرجوا سلطان محمد فی العرب عن داره وقعر بیته»
المناظرات فی الإمامة، نویسنده: الشیخ عبد الله الحسن، ص 38، ح 1
حضرت در ادامه مطالب دیگری میفرمایند و به مناظره پایان میدهند. لذا می بینید که اولین مناظرهای که در بحث امامت انجام میشود، توسط حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) صورت گرفته است که در همانجا هم خطر جانی آن بزرگوار را تهدید میکند.
بنا به نقل «ابن قتیبه دینوری» و دیگران، زمانی که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) احتجاج کردند و آنان از پاسخ علمی به آن بزرگوار عاجز ماندند، خلیفه دوم به ابوبکر گفت:
«أَ لَا تَأْمُرُ فِیهِ بِأَمْرِک»
دستور نهایی را درباره علی صادر نمیکنی؟
ماجرا این است که میخواستند حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را از میان بردارند تا برای آنان دردسر ایجاد نکند. ابوبکر هم نمیگوید که من دستور قتلش ایشان را صادر نمیکنم، بلکه میگوید:
ابوبکر میگوید: مادامی که حضرت زهرا در کنار او هست، من او را تحمیل نمیکنم.
الإمامة والسياسة، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م. ، تحقيق: خليل المنصور؛ ج1، ص 16
مشخص است که این افراد این کار را به خاطر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و حمایت دختر رسول گرامی اسلام از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) انجام ندادند!!
لذا زمانی که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از دنیا میروند، مردم از امیرالمؤمنین (سلام الله علیها) رویگردان میشوند و آن حضرت احساس میکند که ورق دارد برمیگردد.
لذا از ابوبکر میخواهند که نزد ایشان بیاید تا با او صحبت کند و به ایشان تأکید میکند که کسی را با خود نیاور:
این کلام حضرت، نکته خیلی ظریفی است. و زمانی هم که ابوبکر نزد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میآید، حضرت با او شروع به بحث میکند و میفرمایند:
«اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ»
امامت را به استبداد از ما گرفتید.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998
حضرت در ادامه مطالبی میفرمایند که ابوبکر همانجا شروع به گریه کردن میکند. روشن و واضح است که بیان این مطالب برای حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هم خطر جانی به دنبال دارد.
لذا شما ببینید که در جلسه بعد که ابوبکر بالای منبر میرود، به صراحت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را به قتل تهدید میکند:
«لما قعد أبو بکر علی المنبر نظر فی وجوه القوم فلم یر علیا فسأل عنه فقال ناس من الأنصار فأتوا به فقال أبو بکر ابن عم رسول الله و ختنه أردت أن تشق عصا المسلمین»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 80، ح 4457
این عبارت «تشق عصا المسلمین» در حقیقت تهدیدی جدی برای امیرالمؤمنین (سلام الله علیه است.
ابوبکر در این بیان به صراحت خطاب به امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میگوید که تو میخواهی جامعه یکپارچه مسلمانها را به هم بزنی؟!!
مشاهده کنید که ابوبکر ذیل همین تعبیر، روایتی را از پیغمبر بیان میکند و میگوید که پیغمبر فرمود:
«إذا خرج علیکم خارج یشق عصا المسلمین ویفرق جمعهم فاقتلوه ما أستثنی أحدا»
اگر کسی از اسلام خارج شد و اتحاد یکپارچه جامعه اسلامی را به هم زد، او را بکشید و من کسی را استثناء نمیکنم.
الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 960، ح 1624
پرسش:
شما روایتی آوردید که «و باهلوهم فی علی علیه السَّلام»؛ آیا اینجا موقعیتی مناسب نبود که خود حضرت امیرالمؤمنین مباهله انجام بدهند، با اینکه توصیه هم کردند؟!
پاسخ:
اصلاً کار به آنجا نکشیده است. مباهله در جایی است که طرف بخواهد با منطق بیاید، اما با منطق نمیآیند. در این حالت میگویند باید مباهله کنیم تا حق چیست.
ولی گاهی زمانی است که طرف شمشیر به دست گرفته و میگوید: یا بیا و یا اینکه تو را میکشم؛ آیا در اینجا، جای مباهله است؟!
پرسش:
این مسئله مباهله در زمان کنونی و در مورد امثال ما چگونه است؟!
پاسخ:
مباهله شرایط خیلی سختی دارد و به این سادگی نیست. مباهله سه روز روزه گرفتن، دعا و شرایط دیگری دارد و به این سادگیها نیست. دقت کنید که وارد شده است:
(فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْم)
پس هر کس با تو درباره بندگی و رسالت عیسی ع مجادله کرد بعد از علمی که از مطلب یافتی.
مشاهده کنید که احتجاج باید تمام بشود و ادله برای طرف مقابل اقامه شود، بعد:
(فَقُلْ تَعالَوْا)
به ایشان بگو بیائید.
سوره آل عمران (3): آیه 61
ببینید بعد از احتجاج و ادله کافی زمانی که دو طرف برای مباهله حاضرند، با هم مباهله میکنند و حرفی هم در آن نیست. ولی وقتی اینجا ابوبکر میگوید:
«ابن عم رسول الله و ختنه أردت أن تشق عصا المسلمین»
و از طرف دیگر هم پیغمبر فرموده است:
«إذا خرج علیکم خارج یشق عصا المسلمین ویفرق جمعهم فاقتلوه ما أستثنی أحدا»
اینجا دیگر جایی برای مباهله نمیماند و تنها میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند و کاری به چیز دیگری ندارد.
پرسش:
آیا اینجا جای نفرین نیست؟!
پاسخ:
نفرین موارد خاصی دارد. شما ببینید زمانی که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) خواستند نفرین کنند، حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) جلوی ایشان را گرفتند.
خداوند عالم میتوانست به اراده خود همه چیز را درست کند. حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) قدرتی دارند که نه با دعای خود، بلکه با یک اراده میتوانستند همه چیز را درست کنند، اما این بزرگواران میخواهند به آیه شریفه:
ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به انسان نمودیم (و با تمام حجت بر او رسول فرستادیم) حالا خواه هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و خواه آن نعمت را کفران کند.
هرکسی گمراه شد با دلیل خود و هرکسی هم هدایت شد با دلیل خود گمراه بشود. در حقیقت خداوند متعال میخواهد باب امتحان برای همه گشوده بشود تا مردم در مسیر حق و باطل مورد امتحان قرار بگیرند.
لذا خداوند عالم میخواهد کالای مختلف حق و باطل را در بازار خلایق و عالم هستی بریزد تا هرکسی هر کالایی را که دوست دارد انتخاب کند. و هرکسی هر مسیری را که انتخاب کرد، خود او مسئول عواقب اوست!
شما ببینید که «خالد بن ولید» را تحریک میکند که سر نماز علی را بکشد و به او میگوید: زمانی که من از سجده بلند شدم و مشغول تشهد هستم، کار علی را تمام کن. دیگر وقتی سر نماز همه بلند میشوند مشخص نیست قاتل چه کسی است.
خالد بن ولید کنار امیرالمؤمنین نشست و همراهش شمیری داشت. وقتی ابوبکر برای تشهد نشست، از دستور خود به خالد پشیمان شد و ترسید که با کشتن علی فتنه ایجاد شود.
الإحتجاج علی أهل اللجاج، نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 94، باب احتجاج أمیر المؤمنین ع علی أبی بکر و عمر لما منعا فاطمة الزهراء ع فدک بالکتاب و السنة
این روایت علاوه بر کتب شیعیان، در کتب اهل سنت از جمله کتاب «الأنساب» اثر «سمعانی» جلد 3 صفحه 95 وارد شده است، اما به صورت سربسته نقل شده است. او این روایت را اینطور نقل میکند:
«کان أمر خالد بن الولید أن یقتل علیا ثم ندم بعد ذلک فنهی عن ذلک»
الأنساب، اسم المؤلف: أبی سعید عبد الکریم بن محمد ابن منصور التمیمی السمعانی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الله عمر البارودی، ج 3، ص 95، باب الراء والواو
مشاهده کنید که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از تمام این قضایا باخبر است و در این ماجرا بلند شد کمربند «خالد» را گرفت و او را بلند کرد و بر زمین کوبید و روی سینه خالد نشست تا او را خفه کند، اما مردم او را نجات دادند.
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در پی این ماجرا خطاب به «خالد» فرمودند: تو بسیار کوچکتر از آن هستی که متعرض من شوی!!
در هر صورت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) احتجاجات و استدلالات خودش را به هیچ وجه کنار نمیگذارد. روز هفتم رحلت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به مسجد میآید و در جمع مهاجرین و انصار احتجاج مفصلی میکند.
و همچنین در زمان شورای شش نفره، امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) تمام احادیث موجود در فضایل خودشان را بیان میکنند. از جمله حدیث غدیر و آیه (أُولِی الْأَمْر) اشاره میکنند و دومرتبه زمانی که به مسجد میآیند، در جمع 200 نفره مهاجرین و انصار به طور مفصل مطالب را بیان میکنند.
شما ببینید که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بعد از رحلت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) احتجاجات و مناظرات و استدلالات خود را تا آخرین روزی که از دنیا بروند، مطرح میکنند. حتی یک لحظه هم از بیان حقیقت غفلت نمیکنند.
پرسش:
استاد شما بیان کردید اولین نفری که مناظره کرد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود؛ درحالی که در احوالات رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بیان شده است که ایشان هم با زرتشتیان مناظره کردند.
پاسخ:
ما میخواهیم بحث امامت را مطرح کنیم. منظور ما مناظره در باب امامت است. نه اصل مناظره. اولین کسی که مناظره کرده است، ملائکه و شیطان با خداوند متعال است. در حقیقت بنیانگذار اصل مناظره خود خداوند عالم است، زمانی که با ملائکه به گفتگو میپردازند!!
ملائکه از خداوند متعال میپرسند که چرا انسان را خلق کردی؟! خداوند تبارک و تعالی به ایشان پاسخ میدهد. دومرتبه سؤال میکنند و خداوند متعال پاسخ آنها را میدهد؛ سپس شیطان با خداوند متعال مناظره میکند.
همچنین وارد شده است که حضرت ابراهیم و حضرت نوح با مردم مناظره دارند، آنجایی که میفرماید:
گفتند ای نوح!- عمری است که- با ما بگو مگو میکنی، و این بگو مگو را از حد گذراندی،- کار را یکسره کن- اگر راست میگویی آن عذابی را که همواره به ما وعده میدادی بیاور.
سوره هود (11): آیه 32
همچنین رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) با کفار، مشرکین، یهود و نصاری به مناظره میپردازند؛ اما موضوع ما بحث امامت است که آیا در امر امامت تقیه وجود دارد یا نه در امر امامت تقیه نیست ولو خطر جانی باشد!؟
ما میخواهیم ثابت کنیم که اگر در جایی روشن شدن یک عده انبوه قابل توجهی بستگی به مناظرات و بیان حقایق ما داشته باشد ولو اینکه خطر جانی داشته باشد، مناظره و بیان حقایق قطعاً اشکالی ندارد.
ولی در مورد مناظراتی که فایدهای بر آن مترتب نیست و چند نفر جمع شدند که اهل تعصب و لجاجت هستند و ما از اول هم میدانیم که این مناظرات و بیانها هیچ فایدهای ندارد، در اینجا قطعاً به خطر انداختن جان، خلاف شرع و حرام است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نام کتاب : خارج کلام مقارن نویسنده : خارج کلام مقارن جلد : 1 صفحه : 48