(1) و غالی نباشم به ایّام عمرنگیرم به آئین سابق مقام نگویم محمّد به رضوی در استمذمّت کند گو که نادان مدام و لیکن محمّد ره خود گرفتنگوید گناهش مگر مرد خام و مأوای او بیگمان جنّت استکنارش نگر اولیای کرام تا آخر قصیده و آن قصیدهای طولانی است و بعد از آن قصیده دیگری سرودهام که چنین است: ای راکب جانب مدینه!بشنو سخن از من کمینه گر حقّ بکند تو را هدایتبینی ششمین امام و رایت جعفر که ولیّ اعظم اوستفرزند مهذّب وصی اوست آنگه به ادب بگو که گوید: سیّد نه طریق حقّ نپوید