باشد، بعد از آن غم و اندوه از من زایل شد، (1) ای ابو طالب! بنگر شاید آن فرزند تو باشی. ابو طالب پس از بعثت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم این حدیث را به مردم باز میگفت و میفرمود: به خدا سوگند که آن درخت، أبو القاسم امین است. به او گفتند: چرا به وی ایمان نمیآوری؟ و او گفت: به خاطر دشنام و ننگ قریش. مصنّف این کتاب شیخ صدوق رضی اللَّه عنه گوید: ابو طالب مؤمن بود و لیکن اظهار شرک میکرد و ایمانش را پنهان میداشت تا بهتر بتواند رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را یاری کند. (2) 4- محمّد بن مروان از امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود: ابو طالب اظهار کفر میکرد و ایمانش را پنهان میداشت و چون وفاتش فرا رسید خداوند به رسول اکرم وحی کرد که از مکّه بیرون رو که در آن یاوری برای تو نیست و او به مدینه مهاجرت کرد. (3) 5- اصبغ بن نباته گوید: از امیر المؤمنین- صلوات اللَّه علیه- شنیدم که