responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 3  صفحه : 124

میداند، و نمیداند اینها ظلّ و سایه حقیقتاند نه خود حقیقت، و اگر خود اشخاص را ببینند آن وقت میفهمند.

غرض بیان آن فکر افلاطون نیست، غرض بیان این جهت است که ساختمان عادی و طبیعی انسان طوری است که اشیاء را از راه مقایسه با هم و مقایسه با نقطه مقابلشان میشناسد و اگر نقطه مقابل نباشد، نمیتواند آنها را بشناسد و لو در کمال ظهور بوده باشند. مثال نور و ظلمت، علم و جهل، قدرت و عجز، و شخص و سایه را برای این ذکر کردم؛ همین طور است خیر و شر، حرکت و سکون، حدوث و قدم، فنا و ابدیت.

همان طوری که اشاره کردم این مطلب مربوط به ساختمان فهم و ادراک ماست- ما این طور هستیم که معمولًا تا نقطه مقابل چیزی را نبینیم از وجود آن چیز با خبر نمیشویم- نه مربوط به شیء موردشناسایی ما.

پس اگر فرض کنیم همین نور حسّی هیچگاه افول نمیداشت، هیچ حجابی و سدّی هم مانع او نمیشد، درون یک خانه دربسته هم مثل بیرون روشن بود، روشنایی مطلق و یکنواخت همه عالم را فرا میگرفت، آن وقت اگر یک نفر پیدا میشد و میگفت همه عالم را نور فرا گرفته و شما هر چیز را که میبینید به وسیله او میبینید و اگر او نباشد شما هیچ چیز را نمیبینید، البتّه برای ما که غرق در نور بودیم باور کردنش مشکل بود.

ماهی و آب

مثل معروفی است که ماهیای که هیچوقت از آب بیرون نیامده بود و غیر آب چیزی ندیده بود، به فکر افتاد که این آب که اینقدر از او تعریف میکنند و میگویند مایه حیات است، چیست و کجاست؟ چرا من او را نمیبینم؟ دنبال کسی میرفت که آب را به او نشان بدهد تا اینکه روزی از آب بیرون افتاد و در تب و تاب قرار گرفت، آنوقت فهمید که آب چیست و چه اثری برای او داشته و زندگیاش وابسته به او بوده.

یکی از شعرا این مثل را به نظم آورده میگوید:

به دریایی شناور ماهیی بود

که فکرش را چو من کوتاهیی بود

نه از صیاد تشویشی کشیده

نه رنجی از شکنج دام دیده

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 3  صفحه : 124
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست