responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 27  صفحه : 769

خصوصی باید رفت دید و دردهای آنها را به طور خصوصی دریافت کرد و این دعوت خصوصی گاهی اثری میبخشد که دعوتهای عمومی نمیبخشد. ثُمَّ انّی اعْلَنْتُ لَهُمْ وَ اسْرَرْتُ لَهُمْ اسْراراً به هر دو گونه رفتار کردم، علنی و جهار، و سرّی و خصوصی.

میرفتم افراد را میدیدم، در کنارشان مینشستم، با آنها حرف میزدم، به طور خصوصی درد دل میکردم. این کار را هم کردم، چون گاهی این کار اثری دارد که آن دعوتهای علنی و عمومی ندارد.

یک تجربه عینی

این مطلب را به مناسبت «وَ اسْرَرْتُ لَهُمْ اسْراراً» میگویم: اوایل تحصیل ما در قم، در حدود سال 1320، من سفری به اصفهان رفتم. چون یکی از دوستانمان، هممباحثه ما [1]، اهل نجفآباد بود با همدیگر به نجفآباد رفتیم. در آنجا من با یک آقای پیرمردی آشنا شدم- خدایش بیامرزد- به نام حاج شیخ احمد نجفآبادی. ما در قم میدیدیم هیچ جا به اندازه نجفآباد اصفهان طلبه ندارد. در همان زمان- با اینکه آن وقت طلبه قم مثل حالا زیاد نبود- پنجاه شصت طلبه فقط از نجفآباد بود. هیچ نقطه دیگر که به اندازه آنجا باشد، بلکه شهرهای بزرگ هم، این قدر طلبه نداشت. چطور شده که اینها اینقدر طلبه دارند؟ به مردی در خود نجفآباد که پسر خود او هم طلبه بود- و طلبه خوبی هم بود- برخورد کردم. الآن هم آن مرد، زنده و پیرمرد است. او جریان زندگی خودش را گفت و ما فهمیدیم که این آقا شیخ احمد چه رمزی در این نجفآباد بهکار برده که اینگونه شده است.

آن مرد میگفت من تا حدود بیست و پنجسالگی یک آدمی بودم که نسبت به مسائل مذهبی خیلی لاقید و بیاعتنا بودم، و بالخصوص جریانی را هم نقل میکرد که پدر من مرده بود؛ وصیش یک آقای پیشنمازی بود و او بعد با ما که صغیر بودیم چگونه رفتار کرد و من دیگر از دین و مذهب و همه چیز تنفر داشتم. روزی ما در باغمان مشغول زراعت بودیم (زارع بود و هنوز هم زراعتکاری داشت) دیدیم یک آقایی برای اولین بار پیدا شد و آمد در باغ. با خود گفتم بلا رسید؛ حالا این آمده از جان ما چه میخواهد؟ لابد آمده که از ما چیزی به یک عنوانی بگیرد. برعکس تا


[1]. [آیتاللَّه منتظری]

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 27  صفحه : 769
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست