نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 22 صفحه : 79
دارد؛ نمیدانند که بندگی طمع و آز هم بندگی است، اسارت در قید عادات جاهلانه هم بندگی است، پول پرستی هم بندگی است:
بیتی از عنصری بیارم کز وی
خوبتر و نغزتر رقم نتوان کرد
دانش و آزادگی و دین و مروّت
این همه را بنده درم نتوان کرد
یوسف صدّیق سالها نام بردگی داشت، یعنی در بازار خرید و فروش کالاها خرید و فروش میشد، مانند یک کالای بیجان دست به دست میگشت، از زیر دست این خارج میشد و زیردست دیگری قرار میگرفت، از این خانه به آن خانه منتقل میشد، مالک هیچ چیز نبود، حتی غذایی که میخورد و یا جامهای که میپوشید از آنِ اربابان بود؛ اگر کار میکرد و محصولی از دسترنج خود تهیه میکرد باز هم متعلق به خودش نبود، زیرا بنده و برده هرچه کسب میکند به ارباب تعلق میگیرد.
یوسف از نظر جسمانی کاملًا برده بود، ولی همین یوسف ثابت کرد که آقاتر و آزادتر از او در همه کشور مصر وجود ندارد. محبوب و معشوق یکی از زیباترین زنان مصر واقع شد و همان یوسف غلام و برده جواب رد به آن زن زیبای جوان متشخص داد، گفت در عین اینکه از لحاظ قانون مالکیت، تن من برده شماست روحم آزاد است، بنده شهوت و هوا نیستم: «غیر حق را من عدم انگاشتم»، من فقط بنده یک حقیقت میباشم و روحم در مقابل یک فرمان خاضع است و آن خداوند متعال است که خالق من است؛ من حاضرم علاوه بر بندگی، در چهاردیواری زندان هم بسر ببرم و بنده شهوت و هوا نشوم، حاضرم این محرومیت و محدودیت ظاهری را بپذیرم و آن بند را بر گردن ننهم؛ رو کرد به درگاه خداوند متعال و گفت: «خدایا زندان در نظر من از آنچه اینها مرا به آن میخوانند محبوبتر است.» [1]
در تاریخ شواهد زیادی هست از کسانی که از لحاظ قانون مالکیت، غلام و برده و مملوک بودند ولی از لحاظ روح و عقل و فکر در منتهای آزادی بودند. مگر لقمان حکیم که قرآن کریم سورهای به افتخار او و نام او اختصاص داده، برده و بنده نبود؟
در عین حال از لحاظ عقل و روح و اخلاق در منتهای آزادمنشی بسر میبرد. و شواهد زیادتری همیشه در جلو چشم خود میبینیم از کسانی که به حسب قانون