نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 22 صفحه : 418
تمثیل مولوی
تمثیل خیلی خوبی مولوی دارد: فرض کنید انسان، زمینی جهت ساختمان برای خودش تهیه کرده. به هر علتی روزها نمیرود آنجا ساختمان کند. هنگام شب، عمله و بنّا و مهندس و مصالح میفرستد آنجا تا یک ساختمان بسازند برای اینکه در آن سکونت کند. پولها خرج میکند. خانهای میسازد مکمَّل و مجهّز، و او هم خاطرش جمع که خانه خیلی خوبی برای خودش ساخته است. آن روزی که حرکت میکند برود داخل خانه، وقتی نگاه میکند میبیند خانه را در زمین دیگران ساخته.
خانه را ساخته ولی نه در زمین خودش، در زمین دیگران. زمین خودش چطور؟
لخت و عور آنجا مانده. چه حالتی به انسان دست میدهد؟ میگوید این، حالت همان آدمی است که وارد قیامت میشود، خودش را میبیند مثل یک زمین لخت، آن که برایش کار نکرده خودش است و آن که برایش کار کرده او نبوده.
در زمین دیگران خانه مکن
کار خود کن کار بیگانه مکن
کیست بیگانه، تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی
گوهر جان را نیابی فربهی
گر میان مُشک، تن را جا شود
وقت مردن گند آن پیدا شود
اگر این بدن را همیشه در مشک بگذاری، همین قدر که مُرد، دو روز که بگذرد عفونت میگیرد و مردم مجبورند برای فرار از عفونتش آن را دو متر زیر خاک مخفی کنند.
روح انسان، منشأ احساسهای اخلاقی و دروازه ای به سوی معنویت
از نظر اسلامی، من واقعی انسان همان نفخه الهی است که در هر کسی هست و احساس اخلاقی انسان از این «من» سرچشمه میگیرد. اگر چنین منی- که او لجن نیست، بلکه روح الهی است و از عالم بالاتر از عالم طبیعت و ماده است- در انسان