نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 2 صفحه : 107
خود به انسان، انسان را از نظر فردی و روانی و از نظر اجتماعی قطعهقطعه میکنند.
انسان موجودی «ژنریک» (بالطبع اجتماعی) است. در فجر تاریخ، انسان به صورت اجتماعی و به صورت «ما» میزیست؛ «من» وجود نداشت؛ یعنی «من» را حس نمیکرد، «ما» را حس میکرد؛ وجود فردی خود را نمیشناخت، وجود جمعی خویش را میشناخت؛ دردش درد جمع بود و احساسش احساس جمع؛ برای جمع میزیست نه برای خود؛ وجدانش وجدان جمعی بود نه وجدان فردی. انسان در آغاز تاریخ، زندگی اشتراکی داشت و به همین جهت با روح جمعی و احساس جمعی میزیست؛ زندگیاش با شکار میگذشت؛ هرکس همان اندازه میتوانست از دریا و جنگل تحصیل روزی کند که رفع مایحتاج زندگی خودش میشد؛ تولید اضافی وجود نداشت؛ تا بشر زراعت را کشف کرد و امکان تولید اضافی و در نتیجه امکان کار کردن گروهی و خوردن و کار نکردن گروهی دیگر پیدا شد و همین امر منجر به اصل مالکیت گشت. اصل مالکیت اختصاصی و به تعبیر دیگر تعلق اختصاصی مال و ثروت- یعنی منابع تولید از قبیل آب و زمین و ابزار تولید از قبیل گاوآهن- به گروه خاص، روح جمعی را متلاشی کرد و جامعه را که به صورت «واحد» میزیست به دو نیم کرد: نیم برخوردار و بهرهکش و نیم محروم و بهرهده و زحمتکش. جامعه که به صورت «ما» میزیست، به صورت «من» ها درآمد و انسان به واسطه پیدایش مالکیت، از درون خود با خود واقعیاش که خود اجتماعی بود و خود را عین انسانهای دیگر احساس میکرد، بیگانه شد و به جای اینکه خود را «انسان» احساس کند «مالک» احساس کرد و با خود بیگانه شد و کاستی گرفت.
تنها با بریدن این قید و این تعلق است که انسان بار دیگر به یگانگی اخلاقی و سلامت روانی و هم به یگانگی اجتماعی و سلامت اجتماعی باز میگردد. حرکت جبری تاریخ به سوی این یگانگیهاست.
مالکیتها که وحدت انسانی را تبدیل به کثرت و جمع او را تبدیل به تفرقه کرده است، مانند همان کنگرههایی است که مولوی در مَثَل زیبای خویش آورده که نور واحد و منبسط آفتاب را تقسیم و قسمت قسمت میکند و منشأ پیدایش سایهها میگردد. البته سخن مولوی ناظر است به یک حقیقت عرفانی، یعنی ظهور کثرت از وحدت و بازگشت کثرت به وحدت، ولی با یک تحریف و تأویلْ تمثیلی برای این نظریه مارکسیسم شمرده میشود.
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 2 صفحه : 107