responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 445

هم در این مکتب باز نوعی کار است، به قول مؤلف خیزِ در راه فتح و پیروزی است. میشناسد برای اینکه فتح کند یعنی بار دیگر شناسایی خودش را به کار ببندد. پس کار از آن نظر که معیار و ملاک شناخت است و وسیلهای است برای پیدایش شناخت، و خود شناخت که ناشی از کار [است] وسیلهای است برای فتح کردن طبیعت یا خود یا جامعه و برای دگرگون کردن اینها، از این جهت کار خودش همه چیز انسان است؛ ملاک شناخت است، پدر شناخت است؛ علمی که اینهمه تبلیغ میشود پدرش کار است.

دیگر اینکه کار نه تنها مبدأ شناسایی است، آفریننده انسان است، انسان را میآفریند. این مکتب چون منکر خداست میگوید انسان را خدا نیافریده است و حتی طبیعت هم نیافریده است، انسان را کار انسان آفریده است، انسان آفریده شده کار خودش است. پس این موجود، خلّاق انسان است.

پس کار قداست خودش را از این دو جهت کسب میکند، یکی اینکه مبدأ شناسایی انسان است و دیگر اینکه خلّاق و آفریننده انسان است. حال در مکتب اینها چگونه کار انسان را میآفریند؟

ابتدا دو نکته را عرض بکنم.

مفهوم خاص « کار » در مارکسیسم

وقتی که ما میگوییم کار معیار شناخت است یا میگوییم کار خلّاق و آفریننده انسان است، باید بدانیم که در مارکسیسم کار از دو جهت مفهوم خاصی پیدا کرده که در غیر مارکسیسم این جنبههای خاص نیست: یکی اینکه در مارکسیسم کار مساوی است با دگرگون کردن. اگر یک کاری در آن دگرگونی نباشد درواقع کار شمرده نمیشود. اینها وقتی میگویند کار، یعنی آن حملهای که انسان میکند که در سرشت انسان تمایلی به تغییر دادن و دگرگون کردن طبیعت برای شناخت طبیعت، جامعه برای شناخت جامعه، حتی خود برای شناخت خود هست. پس اینها به کار مفهوم «دگرگونی» میدهند. و دیگر اینکه اینها به کار بعد اجتماعی میدهند، که خواندیم نه تنها مارکس بلکه قبل از او فویرباخ به کار بعد اجتماعی داد، [گفتند] انسان خودش یک موجود اجتماعی است، انسانِ تنها اصلًا انسان نیست، انسان فقط در جامعه انسان است؛ گفتیم نظیر اینکه به طور کلی در مرکبها و در «کل» که دارای یک اندام و یک سلسله اعضاست هر عضوی در «کل» ماهیت خودش را دارد، اگر از «کل» جدا شود آن ماهیت را ندارد. چشم وقتی که در این بدن و جزء این بدن است واقعاً چشم است، اگر این را جدا کنیم و کناری بگذاریم این چشم بوده، حالا دیگر چشم نیست. بینی در جای خودش و در حالی که جزء یک کل است بینی است و نام خودش را دارد- که این مطلب را در یک حدی بوعلی و دیگران هم گفتهاند- ولی اگر این را جدا کنیم این

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 445
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست