responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 321

بشوند، لذا مارکس و دیگران قبول ندارند. اینکه «انسان دارای دو وجود است، یک وجود متعالی و یک وجود منحط» خودش اقرار به نوعی اصالت فطرت در انسان است که انسان بالفطره نیمی از وجودش نیک است و نیمی بد. از او باید پرسید اصلًا ریشه این نیکی چیست؟ مگر چه چیز در انسان وجود دارد که او علیرغم گرایشهای خودخواهانه و طبیعی و مادی [نیمی از وجودش نیک است؟] آخر تو خدا را که منکر میشوی، قهراً انسان را هم به صورت یک موجود غیرمادی نمیتوانی قائل باشی، در حالی که برای انسان یک وجود نیمه خدایی قائل هستی. بنابراین اگر انسان در نیمی از وجود خودش ماده را میبیند و در نیم دیگر خودش را غیرمادی میبیند، حق دارد در جهان بزرگ هم همینطور قائل باشد، یعنی خودش را نمونهای از جهان بزرگ بداند.

وقتی که انسان نیمی از وجود خودش را وابسته به ماده و طبیعت و نیم دیگر را نه از این سنخ بلکه از سنخ دیگر و نه وابسته به ماده بلکه وابسته به یک سلسله امور دیگر میبیند:

نیمه در غیبیم نیمه در شهود

سخت در خوابیم و بیداریم ما

چه دلیلی دارد که اصلًا انسان جهان را اینچنین تصویر نکند و خودش را نمونهای از جهان نبیند؟

بعد میگوید پس جهان هم اینطور است؛ صفحهای از جهان، مادی است و صفحهای معنوی، همانطور که ویلیام جیمز میگوید: چنانکه غرایزی ما را به ماده و طبیعت وابسته میکند، یک سلسله غرایز دیگر هم هست که میبینیم ما را به جای دیگر وابسته کرده است. همانطور که یک پیوندی است میان ما و ماده و طبیعت، آن غرایزی هم که با حسابهای مادی جور در نمیآید پیوندهایی است که میبینیم ما را به جای دیگری مرتبط کرده است.

بعد ما به حرف خود مارکس میرسیم، ببینیم مارکس و دیگران مادیگرایی فویرباخ را به چه شکلی درآوردند، یعنی چه تصرفی در آن کردند؟

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 321
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست