نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 208
طوسی، در یک رباعی عالی، فلسفه مرگ را بیان کرده است؛ میتوان آن را پاسخی به رباعی معروف خیام دانست؛ و شاید این رباعی در جواب آن رباعی است. رباعی منسوب به خیام این است:
ترکیب پیالهای که در هم پیوست
بشکستن آن، روا نمیدارد مست
چندین قد سرو نازنین و سر و دست
از بهر چه ساخت وز برای چه شکست؟
بابا افضل میگوید:
تا گوهر جان در صدف تن پیوست
از آب حیات، صورت آدم بست
گوهر چو تمام شد، صدف چون بشکست
بر طرف کله گوشه سلطان بنشست
در این رباعی، جسم انسان، همچون صدفی دانسته شده که گوهر گرانبهای روح انسانی را در دل خود میپروراند. شکستن این صدف، زمانی که وجود گوهر کامل میگردد، ضرورت دارد تا گوهر گرانقدر از جایگاه پست خود به مقام والای کله گوشه انسان ارتقاء یابد. فلسفه مرگ انسان نیز این است که از محبس جهان طبیعت به فراخنای بهشت برین که به وسعت آسمانها و زمین است منتقل گردد و در جوار ملیک مقتدر و خدای عظیمی که در تقرّب به او هر کمالی حاصل است، مقام گزیند؛ [1] و این است معنای: