نام کتاب : عرفان حافظ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 134
از اینجاها آدم میفهمد که جام حافظ، میحافظ، پیر مغان، اینها چه معنی میدهد.
این همه شعبدهها عقل که میکرد اینجا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
این، تحقیر عقل است در مقابل عشق. عقل در مقابل عشق چه میتواند بکند؟ عقل، سامری است در مقابل عشق که موسی است.
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
داستان حلّاج را میخواهد بگوید که او رسیده بود به همان مرحلهای که پیر مغان رسیده بود که در آنجا دیگر خودش فانی بود و او خود را نمیدید، او «ا نَا» که میگفت حلّاج نبود که «انا» میگفت، او ذات حق بود که «انا» میگفت ولی مردم که نمیتوانستند تحمل کنند. این سِر را او نباید آشکار میکرد و آشکار کرد و غیرت حق او را بهدار آویخت. «جرمش» میخواهد بگوید جرمش پیش حق این بود نه جرمش پیش مردم.