responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس‌های اسفار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 143

حالت را دارند که معروض، مستقل از عرض تعین و تحقق دارد. معروض در تحقق خودش مستغنی از عرض است و عرض در مرتبه بعد از تحقق معروض، عارض معروض میشود. مثلًا اگر میگوییم جسم و سفیدی، درست است که هر جسمی رنگی دارد و یکی از رنگها هم سفیدی است ولی ما از آن جهت جسم را موضوع مینامیم که «محل مستغنی» است و لهذا در تعریف عرض میگوییم:«الحال فی المحل المستغنی». جسم در تحقق خودش و در تحصل خودش نیازی به رنگ ندارد. در مرتبه قبل، جسم تحصل دارد و در مرتبه بعد سفیدی عارض میشود. در این گونه موارد این تشقیق درست است که آیا این سفیدی که عارض جسم شده است لازمه جسم است یا لازمه جسم نیست و امر مفارق است، چون جسم به هرحال بینیاز از این عرض است و از خودش تحصل و تحققی مستقل از عرض دارد.

اما رابطه جنس با فصل یا ماده با صورت چنین نیست. آن چیزی که واقعاً جنس است

خمس یعنی شیء، خارج از ذات نباشد؛ خوب، هر عرض هم ماهیتی دارد، جنسی دارد، فصلی دارد، نوعی دارد، جنس و فصل و نوعش ذاتی خودش است. ممکن است چیزی جوهر باشد ولی از نظر باب کلیات خمس عرضی باشد. مثلًا جنس و فصلِ جوهرها، جوهر هستند اما جنس، عرضی فصل است و فصل عرضی جنس است و هر دو آنها ذاتی نوع هستند. پس در عین اینکه جنس در مقایسه با فصل، عرضی فصل است و ذاتی فصل نیست اما در عین حال جوهر است نه عرض. آنوقت غیر از کلمه عرضی، کلمه «عارض» هم داریم که جمع عارض میشود «عوارض».

البته گاهی این اصطلاحات خیلی مشخص نیست و انسان بیشتر از روی قرینه باید مقصود را به دست بیاورد.

در مورد خود ذاتی، باز دو اصطلاح داریم: ذاتی باب کلیات خمس و ذاتی باب برهان. ذاتی باب کلیات خمس باید خارج از ذات نباشد که میشود جنس و نوع و فصل، ولی ذاتی باب برهان یعنی آنچه محال است از ذات منفک شود، اعم از اینکه ذاتی باب ایساغوجی باشد یعنی جنس و نوع و فصل باشد یا عرضی باب ایساغوجی باشد اما عرضی لازم.

«عوارض» یک مفهوم اعم است. عوارض یعنی آن چیزی که ذاتی باب ایساغوجی نباشد. وقتی فخر رازی در باب جسم میگوید: «آن که عارض جسم میشود» در اینجا بهتر است ما تعبیر به عرَض بکنیم، چون تصور فخر رازی از جسم این بوده که جسم یک ماهیتی است که از خودش مستقلًا در خارج وجود دارد، یعنی فکر نکرده است که جسم مستقل از صورت نوعیه نمیتواند وجود داشته باشد. چون فکر کرده که جسم، خودش یک ماهیت تامّی است ناچار هرچه که برای جسم فرض کرده، آن را به منزله یک عرض برای یک جوهر فرض کرده است، در صورتی که آنچه که عارض بر جسم میشود ممکن است از نوع صورت نوعیه باشد که در این صورت جوهر است نه عرض.

نام کتاب : درس‌های اسفار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 143
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست