responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حج ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 110

سرش پدید نیاید.

آمدند در یک درّه و یک میدان بسیار وسیعی چندین روز هیزم و چوب خشک و مواد محترقه جمع کردند و یک کوه به وجود آوردند. بعد همه اینها را آتش زدند به طوری که یک انسان نمیتوانست از چند متری نزدیک آن بشود. این برای آن بود که رعبش در دل مردم جا بگیرد. حال، ابراهیم را چطور در آتشها بیندازند؟

آنهایی که میخواهند او را در آتش بیندازند، خودشان نمیتوانند جلو بروند. ناچار منجنیق و وسیله پرتاب ایجاد کردند. ابراهیم را روی منجنیق بلندی بردند و از فاصله چند ده متری در میان آتشها پرت کردند.

اما این قهرمان توحید نه تنها در مقابل جلّادهایی که برای کشتن و احراق او آمده بودند خم به ابرو نیاورد، اظهار عجز و ناتوانی نکرد، التماس نکرد، حرف تقیهآمیزی نگفت، بلکه در همان حالی که از آن بالا در خرمن آتش پرت میشد جبرئیل امین ظاهر شد- او با جبرئیل مأنوس بود و همیشه جبرئیل حامل وحی خدا بود- و گفت: ابراهیم! حاجتی داری یا نه؟ گفت: «امّا بِک فَلا» به تو نه، آن کسی که به او حاجت دارم خودش میداند، گفتن نمیخواهد. ابراهیم با چنین روحی در آتش افتاد و فرو رفت که آتش بر او بَرد و سلام شد؛ یعنی آتش بر او سرد شد، آتش برای او گلزار شد، نه اینکه آتش گلزار بود که او میرفت. خدا آتش را بر چنین فردی سرد کرد و اثر آتش را از آن گرفت.

موحد آن کسی نیست که فقط در فکرش موحد باشد، یعنی بتواند برای توحید دلیل بیاورد، برای توحید کتاب بنویسد، در باب توحید سخنرانی کند، در راه توحید مباحثه کند، هرکسی با او مباحثه کند جوابش را بدهد. البته این یک مرحله توحید است، لازم هم هست. اما توحید آنوقت برای انسان توحید واقعی است که تا آن اعماق روحش نفوذ کرده

نام کتاب : حج ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 110
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست