responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 9  صفحه : 157

دعاهای نوح عليه السلام

آنگاه قرآن فصل بعدش را ذکر میکند که نوح مدتها دعوت کرد، جز يک عده کمی ايمان نياوردند؛ حالا موقعی رسيده که ديگر نوح هم از اين مردم مأيوس شده است.

اينجا باز خدا دعاهای نوح را به درگاه الهی ياد میکند:قالَ رَبِّ انِّی دَعَوْتُ قَوْمی لَيْلًا وَ نَهاراً خدايا من شب و روز اين مردم را خواندم؛ يعنی خواندن من نه اين بود که مثلًا بروم يک جمله ادا کنم و بگويم اتمام حجت شد، بلکه شب به سراغ اينها رفتم، روز به سراغ اينها رفتم؛ دائماً کار من اين بود.فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائی الّا فِراراً هرچه من بيشتر خواندم آنها بيشتر از من دور شدند و فرار کردند.وَ انِّی کلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلوا اصابِعَهُمْ فی اذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ خدايا! هرچه من اينها را میخوانم که موجبات مغفرت اينها فراهم بشود و میخواهم اينها را از اين آلودگيها پاک کنم، برای اينکه حرف مرا نشنوند انگشتانشان را در گوشهايشان میکنند يا لباسشان را محکم به سرشان میپيچند که گوشهايشان نشنود و چشمهايشان مرا نبيند. تا میبينند که نوح پيدا شد میگويند باز آن مرد مزاحم پيدا شد، باز میخواهد از همان حرفهای آخرت و مانند آن بگويد و عيش ما را منقّص کند. برای اينکه حرفهايش را نشنوند انگشتهايشان را در گوشهايشان میکردند. گاهی برای اينکه نه حرفش را بشنوند و نه قيافهاش را ببينند لباسهايشان را به سرشان میکشيدند، سرشان را محکم میگرفتند که چشمشان هم قيافه او را نبيند. میگويد خدايا با من چنين کردند.

وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ يعنی جامههايشان را محکم بر خودشان (به سرشان) میپيچيدند.

نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 9  صفحه : 157
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست