responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 9  صفحه : 115

در چند سال پيش که من در مسجد هدايت بودم اين کار را میکردند. هرکس که میآمد و میگفت: فقيرم، غريبم، اهل فلان شهر هستم، میخواهم به آنجا بروم کرايه ندارم، کرايهام فقط بيست و پنج تومان میشود، يک بانی پيدا بشود؛ میگفتيم کجا میخواهی بروی؟ فلان جا. بسيار خوب، ما به فلان گاراژ میگوييم بليط تو را بدهد ما با او حساب میکنيم. میرفت و ديگر نمیآمد.

اين است که در مورد سائلها و نيز محرومها بايد تحقيق کرد تا محرومها محرومتر نشوند. نبايد يک کسی گناهش عفت و آبروداریاش باشد و آن ديگری سرمايهاش پررويیاش باشد. بايد تحقيق کرد؛ محروم را بايد به دست آورد، سائل را هم بايد به دست آورد که آيا اين سائل، کلّاش حرفهای است يا چنين نيست.

داستان معروفی است که در کتب ما نوشتهاند. داستان بسيار معتبری است و من آن را در داستان راستان آوردهام. حتماً اسم سيدمهدی بحرالعلوم را شنيدهايد؛ از بزرگان علمای ماست [1] ...


[1]. [چند دقيقه از آخر بحث ضبط نشده است ولی ظاهراً استاد شهيد داستان 86 از جلد دوم کتاب داستان راستان با نام «عتاب استاد» را نقل کردهاند که متن آن چنين است:]

سيد جواد عاملی، فقيه معروف، صاحب کتاب مفتاحالکرامة، شب مشغول صرف شام بود که صدای در را شنيد. وقتی که فهميد پيشخدمت استادش سيد مهدی بحرالعلوم دم در است با عجله به طرف در دويد. پيشخدمت گفت: «حضرت استاد شما را الآن احضار کرده است. شام جلو ايشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما برويد.»

جای معطلی نبود. سيد جواد بدون آنکه غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به خانه سيد بحرالعلوم رفت. تا چشم استاد به سيدجواد افتاد، با خشم و تغيّر بیسابقهای گفت: «سيد جواد! از خدا نمیترسی، از خدا شرم نمیکنی؟!»

سيد جواد غرق حيرت شد، که چه شده و چه حادثهای رخ داده؟! تاکنون سابقه نداشته اينچنين مورد عتاب قرار بگيرد. هرچه به مغز خود فشار آورد تا علت را بفهمد ممکن نشد. ناچار پرسيد: «ممکن است حضرت استاد بفرمايند تقصير اينجانب چه بوده است؟»

- هفت شبانهروز است فلان شخص همسايهات و عائلهاش گندم و برنج گيرشان نيامده.

نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 9  صفحه : 115
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست