منطق و فلسفه و غیر آنها نمودهاند که برای یک نفر متفکر هشیار خنده آور میباشد 1، چنانکه برخی از آنها گذشته و برخی نیز خواهد آمد و ریشه همه آنها موضوع مسامحه در تحدید است.
اشکال
میتوان در بیان گذشته خردهگیری کرده و گفت که مقصود نفی صحت مطلق تعریف و تحدید نیست بلکه منظور این است که بحث از احکام موضوعی متوقف به شناختن حد مرکب از جنس و فصل نمیباشد و این روش بجز مشاجرههای عقلی بی نتیجه، نتیجهای ندارد. بلی، بهترین روشی که در این باره میتوان اتخاذ کرد روشی است که منطق دیالکتیک نشان میدهد و آن اینکه:
نظر به اینکه هر پدیده مادی نتیجه پدیدههای غیر متناهی مادی است که با فعل و انفعالهای خود که در صراط تحول و تکامل انجام دادهاند پدیده فعلی را به وجود آوردهاند هیچ پدیدهای وجود منفصل نداشته و مربوط به یک رشته تحول و تکامل میباشد و در حال کنونی نیز در تحول و سرگرم پیمایش راه تکامل است و در هر یک از منازل گذشته نیز خودنمایی داشته، پس مهیت پدیده کنونی «همه سلسله حوادث مربوطه» میباشد. چون تصور سلسله غیر متناهیه حوادث برای ما محال است پس اگر تاریخچه پیدایش وی را تا آنجا که مقدور ماست به دست آوریم به واقعیت پدیده نامبرده نزدیکتر خواهیم شد. پس معرف حقیقی هر چیزی تاریخچه پیدایش و زندگی متحول و متکامل وی میباشد و این روش، پسندیده همه دانشمندان امروزه است و مادیین نیز طبق منطق دیالکتیک خود همین روش را معمول داشته و حوادث روحی را نیز از راه نامبرده تعریف و تعلیل کرده و ریشه هر پیشامد مادی و روحی را در میان پیشامدهای گذشته جستجو نموده و به دست میآورند.
پاسخ
این نظریه را (معرّف هر چیز تاریخچه پیدایش و زندگی وی میباشد) فلسفه
[1]. اشکالاتی که در مهیات و اجتماع نقیضین و معلومات ثابته و بدیهیات و غیر اینها نمودهاند.