الافئدة» استفاده میکند که آغاز نقش بستن علوم و معارف بر لوح ضمیر انسان از مجرای حواس است. سپس به طور تفصیل وارد این مطلب میشود و ابتدا به صورت اشکال میگوید:
«تصورات و تصدیقات یا بدیهی هستند یا نظری و البته نظریات باید از بدیهیات کسب شوند، پس میبایست بدیهیات قبل از حصول نظریات در ذهن وجود داشته باشند و در اینجا این سؤال یا اشکال پیش میآید که آیا خود بدیهیات از کجا پیدا شدهاند، آیا از آغاز خلقت همراه بودهاند یا آنکه بعد پیدا شدهاند؟ شقّ اول یقیناً باطل است زیرا ما میدانیم که جنین در رحم مادر به هیچ «بدیهی» علم ندارد مثلًا نمیداند که «اجتماع نقیضین محال است» یا اینکه «کل، اعظم از جزء است»؛ و بنا بر شق دوم لازم میآید که بدیهیات نیز کسبی باشند و اگر کسبی باشند میبایست از علوم دیگر اکتساب شوند و لازمه این مطلب این است که تمام بدیهیات مفروضه ما نظری باشند و بعلاوه این رشته تا بی نهایت پیش خواهد رفت و به جایی نخواهد رسید.»
فخر رازی پس از ذکر این اشکال میگوید «این اشکالی است بسیار قوی» و خودش اینطور از اشکال جواب میدهد:
«شق دوم را اختیار میکنیم و قبول میکنیم که بدیهیات در آغاز نبودهاند و بعد حاصل شدهاند و لازمه این مطلب، کسبی و نظری بودن نیست زیرا حصول بدیهیات با اعانت حواس سمعی و بصری انجام مییابد نه از راه کسب و نظر و استدلال.»
سپس به تفصیل بیشتری در اطراف این جواب میپردازد و آن تفصیل، خالی از نقصان هم نیست.
این بود نظریه دانشمندان اسلامی در این خصوص، ولی در عین حال در نظریه این دانشمندان یک قسمت مهم دیگر تاریک است و آن قسمت مربوط به کیفیت انتزاع بدیهیات اولیه عقلیه از محسوسات است. این دانشمندان با اینکه تصریح کردهاند که عقل قادر نیست تصوری را از پیش خود ابداع نماید و حتی بدیهیات اولیه تصوریه منطق که موضوعات غالب مسائل فلسفه اولی را تشکیل میدهند اموری انتزاعی هستند، کیفیت انتزاع این مفاهیم و اینکه ذهن چگونه عمل میکند و از چه راه و به چه