در همه این دستههای بیرون از اندازه و شمار سودای استفاده و استخدام داشته باشد و در درجه اول سود خود را بخواهد، تنها در یک دسته از آنها (همنوعان خود) با همان قوای فعاله و اراده غریزی استثنائاً اجتماع را خواسته و استخدام را تبدیل به استفاده اشتراکی نماید.
بلی، هر پدیده از پدیدههای جهان و از آن جمله حیوان و به ویژه فرد انسان حبّ ذات را داشته و خود را دوست دارد و همنوع خود را همان خود میبیند و از این راه احساس انس در درون وی پدید آمده و نزدیک شدن و گرایش به همنوعان خود را میخواهد و به اجتماع فعلیت میدهد و چنانکه پیداست همین نزدیک شدن و گردهم آمدن (تقارب و اجتماع) یک نوع استخدام و استفاده است که به سود احساس غریزی انجام میگیرد و سپس در هر مورد که یک فرد راهی به استفاده از همنوعان خود پیدا نماید خواهد پیمود و چون این غریزه در همه به طور متشابه موجود است نتیجه اجتماع را میدهد و این همان اجتماع است که مورد بحث و نظر ماست (اجتماع تعاونی که احتیاجات همه با همه تأمین شود) و تأمل و مطالعه در فعالیتهای متحول نوزاد انسان و جانوران زنده دیگر این نظر را تأمین مینماید.
از بیان گذشته نتیجه گرفته میشود:
(1). انسان در نخستین بار «استخدام» را اعتبار داده است.
(2). انسان مدنی بالطبع است.
(3). عدل اجتماعی «خوب» و ظلم «بد» میباشد.
و البته نباید از کلمه «استخدام» سوء استفاده کرد و تفسیر ناروا نمود. ما نمیخواهیم بگوییم انسان بالطبع روش استثمار و اختصاص را دارد چنانکه یک ملتی در پس پرده آزادی بخشی و الغای برده فروشی به نام «استعمار» و «استملاک» و «قیمومت» و «تحت الحمایه» و هزار نام دیگر، دیگران را زین به پشت و لگام به دهان زده و سوار شوند یا جنس دو پا را مانند چارپایان خرید و فروش بنمایند و معنی بردگی و بدبختی و پستی را با الفاظ شیرین «آزادی» و «خوشبختی» و «پیشرفت» تأدیه کنند و به روی هر حقیقتی اسم «کهنه» و «پوسیده» گذاشته و به دور اندازند.
و همچنین نمیخواهیم بگوییم چون انسان بالطبع مدنی و اجتماعی است به دستاویز اینکه همه زمین و آفریدههای زمینی از آن همه است تنی چند در پس پرده فریبنده انترناسیونالیسم به نام «رفع تضادهای داخلی» افکار انسانی را کشته و یک گله انسان بیفکر بیاراده بار آورند که کوچکترین دخالتی در خوب و بد و باید و نباید جهان نداشته باشند و به اتهام ارتجاع، اخلاق فاضله عفت و عصمت و غیرت و حیا و صبر را پایمال نمایند و به عنوان اینکه مرام کمونیزم و سازمان اشتراک بر پایه تحول و تکامل عمومی استوار است واژه انصاف و رحم و عطوفت و صداقت و صدق