(2). گاهی تصور غذا خوردن میکند و ملزم به غذا خوردن نیست.
(3). گاهی راستی گرسنه میشود و اندیشه غذا خوردن اقناعش نمیکند و در این.
سه فرض، اندیشهها و افکار وی یکسان نیستند بلکه برخی از آنها با واقع تماس دارد و برخی دیگر اندیشه بیپایهای بیش نیست و به همین ترتیب خواهد دید که پیوسته در امتداد جاده زندگی در پیش پای خود یک رشته افکار منظم (قهری) و یک رشته افکار غیر منظم (دلبخواه) دارد و اندیشههای منظم وی با واقع تماس دارند.
ولی اگر با ایده آلیست «مکابر» روبرو شویم باید از رویه عقلائی خودمان استفاده کرده و با وی مانند یک آفت بیجان رفتار کنیم زیرا کسی که علم ندارد جماد است. آتش که میسوزاند باید خاموش کرد و آب را که غرق مینماید باید خشک و نابود نمود و سنگی که رهگذر را گرفته باشد باید خرد کرده کنار ریخت و همچنین جانوران کشنده را باید کشت و حشرات موذیه را باید راند زیرا کاری که با طبع خود میکنند ناچار جایز میدانند و اگر چنانچه جایز است در مورد خودشان نیز جایز است.