نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 2 صفحه : 270
رماه رسول اللّه منه بتفلة فبورک مرقیّا و بورک راقیا [1] و قال سأعطی الرایة الیوم صارما کمیّا محبّا للرسول موالیا [2] یحبّ الإله و الإله یحبّه به یفتح اللّه الحصون الأوابیا [3] فأصفی بها دون البریّة کلّها علیّا و سمّاه الوزیر المؤاخیا [4] و بعد از آن، غزوه «صریخ» را نقل میکند که در آن مبارزی غرق در سلاح به نام «اسد عویلم» که با چهل سوار برابری میکرد با سپری آهنین به وزن صدها من به میدان رفت. او هنگام ورود به میدان این گونه رجزخوانی میکرد: و جرد شعال و زغف مذال و سمر عوال بأیدی رجال [5] کآساد دیس و أشبال خیس غداة الخمیس ببیض صقال [6] تجید الضّراب و حزّ الرقاب أمام العقاب غداة النزال [7] یکید الکذوب و یجری الهبوب و یروی الکعوب دما غیر آل [8] [1] در این هنگام پیامبر، آب دهنی به چشم او مالید؛ پس چه فرخنده دارویی و چه فرخنده طبیبی بود. [2] و فرمود: پرچم سپاه را در این روز به دست فرزانه دلاور و برّندهای خواهم داد که دوست نزدیک پیامبر خدا است. [3] او خدا را دوست دارد و خدا او را دوست دارد و خداوند دژهای مستحکم و تسخیرناپذیر را به دست او باز میکند. [4] سپس تنها علی را برای آن امر، برگزید و او را وزیر و یاور و برادر خود خواند. [5] جرد، جمع أجرد. اسبهای کوتهیال که در مسابقه پیشی گیرند. شعال، جمع أشعل: اسبهایی که در پیشانی یا در دم، سفیدی دارند. زعف: زره. مذال: فراخ و بلند. سمر، جمع أسمر؛ نیزه از فولاد تیره رنگ. عوال:، جمع عالیه؛ به معنای بلند. یعنی اسبهای یکّه تاز پیشانی سفید و زرههای فراگیر؛ و نیزههای بلند، در دست مردان کارزار. [6] آساد، جمع أسد: شیر. دیس، جمع دیسه (از ریشه دوس): جنگل انبوه. أشبال، جمع شبل: بچّه شیر. خیس: بیشه، که جایگاه شیران است. خمیس، لشکر آراسته را گویند که از پنج جناح تشکیل یافته است: پیشاهنگ، قلب، میمنه، میسره و دنباله. بیض، جمع أبیض: شمشیر آبدار و برّنده. صقال، جمع صقیل: صیقل یافته. یعنی: همانند شیران بیشه، جوشان و خروشانند و هنگام جنگ با لشکریان انبوه، با شمشیرهای آخته حملهورند. [7] یعنی: در مقابله با عقاب (پرچم جنگ) به خوبی میرزمند و سر دشمنان را میبرّند. [8] کعوب، جمع کعب: بن نیزه. غیر آل یعنی نیرومند و با توان.
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 2 صفحه : 270