responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی    جلد : 6  صفحه : 399

اخيرا تابع يزد شده و از او است:

نگاه كن كه نريزد دهى چو باده بدستم‌

فداى چشم تو ساقى بهوش باش كه مستم‌

كنم مصالحه يكسر بصالحان مى كوثر

بشرط اينكه نگيرند اين پياله ز دستم‌

چنين كه سجده برم بى‌حفاظ پيش جمالت‌

بعالمى شده روشن كه آفتاب‌پرستم‌

نه شيخ ميدهدم توبه و نه پير مغان مى‌

ز بس‌كه توبه نمودم ز بسكه توبه شكستم‌

نه زاهد بهر پاس دين ننوشد مى از آن ترسد

كه گردد آشكارا وقت مستى كفر پنهانش‌

ديوان يغما بارها چاپ شده است. بنوشته حديقة الشعراء يغما مدتى منشى و محرّر حاج ملا احمد نراقى بود تا آنكه در اواخر بشرب خمر متّهم شد و با اينكه چيزى در اين موضوع بنراقى (بعد از تفتيش و تحقيقات لازمه) ثابت نبوده باز هم بمجرّد آن تهمت از آن خدمت منفصل شد و بسال هزار و دويست و هفتادم هجرى قمرى درگذشت.

(حديقة الشعراء و ص 351 تاريخ يزد)

يغما- ميرزا رحيم‌

- پسر حاج ابراهيم قلى، از شعراى نامى قرن سيزدهم هجرت ميباشد كه در قريه خور از توابع بيابانك بسال هزار و صد و نود و ششم هجرت متولد شد، در هفت سالگى او، امير اسمعيل خان عرب عامرى حكمران جندق او را در بيابانك عبورا ديده و از استعداد وى آگاه گرديد، بهمراهى خودش به جندق برده و بتربيتش همّت گماشت، او نيز بفاصله هفت سال بعد از تحصيلات مقدماتى در رديف مستخدمين امير داخل شد، فنون سوارى و تيراندازى را نيز ياد گرفته و برتبه نظارت و پيشكارى نايل آمد، بالاخرة منشى‌باشى مخصوص امير گرديد.

وى در اشعارش به مجنون تخلّص ميكرد تا بسال هزار و دويست و شانزدهم هجرت بعد از فرارى شدن امير باز بسمت منشى‌گرى سردار ذو الفقار خان داخل خدمت و سرداريه را از قول سردار مرتّب ساخت پس در اثر حسد ارباب غرض مغضوب سردار شده و چند ماه زندانى گرديد، بعد از استخلاص نام خود را به ابو الحسن و تخلّص خود را نيز به يغما تبديل داد، چند سال ديگر در لباس درويشى و مسلك تصوف سياحتها كرده و بزيارت‌

نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی    جلد : 6  صفحه : 399
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست