مجلس معاويه از فتن آخر الزمان و وقعه جانسوز كربلا و غير اينها مشهور است و بهمين جهت كثرت علم و احاطه او، بهمين عنوان كعب الاحبار شهرت يافت، كه كعب نام او و احبار جمع حبر بمعنى عالم يهود ميباشد و اضافه كعب نيز از قبيل اضافه زيد الخيل است يعنى كعب العلما كه كنايه از اعلم العلما باشد چنانچه زيد را بجهت كثرت علاقه و محبت و اختصاصى كه باسب و اسب‌سوار دارد به خيل كه بمعنى اسب و اسب‌سوار هردو آمده زيد الخيل گويند. اينكه در قاموس گفته كه اصل صحيح كعب الحبر گفتن بوده و كعب الاحبار درست نباشد گويا بزعم اين است كه لفظ احبار را هم مثل لفظ حبر وصف كعب تصور كرده و پر واضح است كه بحكم قواعد عربيّه وصف مفرد هم بايد مفرد باشد لكن در السنه و كتب رجال و غيره همان كعب الاحبار معروف بوده و چنانچه روشن گرديد احبار وصف كعب نيست بلكه مضاف اليه بوده بلى كعب الحبر اگر استعمال شود چنانچه قاموس گفته از قبيل صفت و موصوف ميباشد يعنى كعبى كه خودش حبر و از علماى يهود است. حبر بفرموده مجمع البحرين بفتح و كسر اوّل عالم يهود را گويند و جمع اوّلى حبور و دويّمى احبار است.

در قطر المحيط نيز گويد حبر بفتح اوّل، مطلق عالم، يا عالم صالح و هريك از كهنه يهود را گويند و بكسر اول نيز عالم يا عالم صالح يا عالم فاضل بوده و هريك از احبار يهود را نيز گويند و در جمع هردو حبور و احبار اطلاق ميكنند. كلمات علماى رجال درباره كعب، مختلف است، از مناقب ابن شهرآشوب خبرى مشعر بمدح وى نقل شده لكن بمدلول روايتى باقرى ع كعب كاذب ميباشد. مجلسى هم در بحار الانوار گويد كه حضرت امير المؤمنين ع ميفرموده كه كعب كذّاب است و كعب از آن حضرت منحرف بوده، از شرح ابن ابى الحديد هم نقل است كه بروايت جمعى از اهل سير آن حضرت كعب را كذاب ميگفته و كعب هم از آن حضرت منحرف بوده است. در نخبة المقال گويد: