responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی    جلد : 4  صفحه : 444

از امّت كه او را اويس قرنى گويند و شفاعت او در مثل قبيله مضر و ربيعه قبول ميشود پس بعمر فرمود كه اگر او را درك كردى سلام مرا بدو برسان اينك عمر نيز در موسم حج احضارش كرد و بعد از تبليغ سلام آن حضرت قضيه شفاعت كردن او را چنانچه مذكور شد بيان نمود. اويس بسجده افتاد و بسيار گريه ميكرد تا سر برداشته و مردم از وى تبرّك ميجستند پس بعمر گفت مشهورم كرده و هلاكم نمودى اشاره باينكه حظ نفس و حيات حقيقى او در عزلت و انقطاع و گمنامى بوده است. بعد از آن در صفّين بحضرت امير المؤمنين ع بيعت كرد تا بدرجه رفيعه شهادت فايز گرديد. در نخبة المقال گويد:

ثم اويس القرنى الزاهد

من الثمانى شافع و عابد

در حديث نبوى ديگر هست كه آن حضرت فرمودند: انّى لاجد نفس الرّحمن من طرف (قبل خل) اليمن و يا انّى لاستنشق روح الرّحمن من جانب (ناحية خل) اليمن در مثنوى ملاى رومى نيز در پائين قضيه مژده دادن بايزيد از زادن ابو الحسن خرقانى پيش از سالها با نام و نشان و صورت و سيرت او گويد:

گفت بوى بو العجب آمد بمن‌

هم‌چنانكه مر نبى را از يمن‌

كه محمد گفت بر دست صبا

از يمن مى‌آيدم بوى خدا

بوى رامين ميرسد از جان ويس‌

بوى يزدان ميرسد هم از اويس‌

از اويس و از قرن بوى عجب‌

مر نبى را مست كرد و پر طرب‌

چون اويس از خويش فانى گشته بود

آن زمينى آسمانى گشته بود

آن هليله پروريده در شكر

چاشنىّ تلخيش نبود دگر

آن هليله رسته از ما و منى‌

نقش دارد از هليله طعم نى‌

آنكسى كاز خود بكلى درگذشت‌

اين منى و مائى خود درنوشت‌

اين سخن پايان ندارد بازگرد

تا چه گفت از وحى غيب آنشيرمرد

شهادت اويس بسال سى و هفتم يا نهم هجرت در صفّين بود و بنابر اوّل، يكى از سه كلمه:

(اول- 37) و (زكى- 37) و (هادى زاهد- 37) و بنابر دويم، نيز يكى از سه كلمه:

نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی    جلد : 4  صفحه : 444
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست