responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی    جلد : 4  صفحه : 118

ميخوانده كه اهل همدان (كه مولد و منشأ وى بوده) شيفته وى ميشدند نيز در خردسالى بتحصيل علوم پرداخت، مدتى در عراق و هندوستان و بلاد ديگر سياحتها كرد، گويند با شمس تبريزى (متوفّى بسال 645 ه ق- خمه) در يك چله‌خانه برياضت پرداخت، عاقبت بسال ششصد و هشتاد و هشتم يا هفتصد و نهم هجرت و يا بزعم بعضى بسال ششصد و هشتم هجرت در دمشق شام وفات يافت و در قريه صالحيّه نزد قبر محيى الدين ابن العربى مدفون گرديد. مخفى نماند كه بعد از ملاحظه تاريخ وفات شيخ سهروردى (مرشد عراقى) و تاريخ وفات شمس تبريزى (شريك چلّه او) كه مذكور شد بطلان يا استبعاد دو قول آخرى در تاريخ وفات عراقى مكشوف ميشود، اينك قول اوّل مذكور را تأييد مينمايد. هريك از كلمه محترم- 688 و جمله: آفتاب حسن مولى- 688 مادّه تاريخ او ميباشد. از آثار قلمى او ديوان شعر معروف به ديوان عراقى و كتاب لمعات است و از اشعار او است:

نخستين باده كاندر جام كردند

ز چشم مست ساقى وام كردند

بعالم هركجا درد دلى بود

بهم كردند و عشقش نام كردند

براى صيد مرغ جان عاشق‌

ز زلف فتنه‌جويان دام كردند

چو خود كردند سرّ خويشتن فاش‌

عراقى را چرا بدنام كردند

ساز طرب عشق كه داند كه چه ساز است‌

كز زخمه آن نه فلك اندر تك‌وتاز است‌

عشق است كه هردم بدگر رنگ برآيد

ناز است بجائى و بيك جاى نياز است‌

در خرقه عاشق چو درآيد همه‌سوز است‌

در كسوت معشوق چو آيد همه ساز است‌

نيز در ترجمه رباعى صاحب ابن عبّاد (رقّ الزّجاج و رقّت الخمر) كه در باب كنى خواهد آمد گويد:

از صفاى مى و لطافت جام‌

بهم آميختند جام و مدام‌

همه جام است و نيست گوئى مى‌

يا مدام است و نيست گوئى جام‌

نيز در حالت احتضار و جان كندن ميگفته است.

در سابقه چون قرار عالم دادند

ما نا كه نه بر مراد آدم دادند

نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی    جلد : 4  صفحه : 118
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست