نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 3 صفحه : 122
در سن بيست و يك سالگى انجام وظائف مناصب مذكوره بعهده وى مفوّض گشت، از كثرت شهامت و عزّت نفس كه داشته از هيچكس صله و جايزه قبول نكرد بلكه صله و انعامات پدر خود را نيز نپذيرفت، جايزههاى آل بويه را نيز با آنهمه مبالغه و اصرارى كه داشتهاند ردّ كرد و فقط بعزّت و حفظ مقام، قانع بود بلى وقتى كه قرآن مجيد را از شيخ ابو اسحق ابراهيم بن احمد بن محمد طبرى فقيه مالكى خوانده و در اندكزمانى بحفظ تمامى آن موفق گرديد، روزى استاد او خانهاى جهت سكنى بدو بخشيد و گفت كه سكونت كردن در خانه پدر امثال ترا شايسته نميباشد و يك خانه مستقل لازم دارى، سيّد باز باقتضاى شهامت نفس قبول نكرد كه من جايزه پدرم را قبول نمىكنم تا چه رسد بجايزه شما، ابو اسحق گفت حق من بر ذمه تو بزرگتر از حق پدر ميباشد زيرا كه من قرآنت تعليم كرده و وسيله حفظ آن بودهام پس سيّد محض پاس مقام استادى و معلّمى، آن خانه را قبول نمود. از اشعار سيد ميباشد كه مطابق همين سجيه مرضيه علو همت و عزّت نفس خود گويد:
اشتر العز بما بيع فما العز بغال
بالقصار الصفر و البيض او السمر العوالى
ليس بالمغبون عقلا مشترى عز بمال
انما يدخر المال لحاجات الرجال
و الفتى من جعل الاموال اثمان المعالى
در تاريخ بغداد اين اشعار را بهمين روش نقل كرده است:
اشتر العز بما شئت فما العز بغال
بقصار الصفر ان شئت او السمر العوالى
ليس بالمغبون عقلا من شرى عزا بمال
انما يدخر المال لاثمان المعالى
نيز در شهامت و عزّت نفس سيد گويند كه از براى او پسرى متولد شد، ابو محمد مهلبى وزير معزّ الدوله ديلمى هزار اشرفى طلا محض تبريك آن مولود مسعود فرستاد لكن سيد قبولش نكرده و گفت خود وزير ميداند كه من از هيچكس چيزى قبول نكردهام وزير بار دوّم فرستاد و پيغام داد كه اين تحفه براى قابلههاى مولود است، سيّد باز ردّ كرده و فرمود كه تمامى مهمّات و ضروريّات متداوله ولادت را زنان خودمان مباشرت كرده و خود وزير مستحضر است كه زنان ما نيز صله و جايزه قبول نمىكنند پس وزير دفعه سوم همان هزار اشرفى را فرستاد و درخواست نمود كه آنها را بطلّابى كه حاضر خدمت سيد
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 3 صفحه : 122