عقلايي امکان دارد؛ بنابراين، نميتوان زبان متون ديني را زبان سمبليک يا غيرشناختاري دانست.
8. متون ديني اسلام، ناطقاند و بر معنا و مقصود شارع مقدس
دلالت دارند و با توجه به اين که خداوند متعال مقصود و معنايي را در نظر
داشته است و دستيابي به آن نيز امکانپذير است، بايد از روشهاي عقلايي
استفاده کنيم تا معناي مورد نظر او را بيابيم و گرفتار معاني و تفسيرهاي
ناصواب نشويم.
9. منطق صحيح فهم قرآن اقتضا ميکند که به مباني و قواعد تفسير،
علوم مورد نياز و شرايط مفسر و شيوه و مراحل تفسير توجه شود. مباني تفسير،
يک سلسله مباحث هستيشناختي و بينشهاي کلي در باب قرآن و فهم آن است؛
مثلاً: قرآن کلام خداست و از نظر بلاغت و فصاحت درحد اعجاز است و از زيادت و
نقصان مصون ميباشد.
فصاحت و بلاغت اعجازگونهي قرآن به ما حکم ميکند که به قواعد دقيق ادبي و حروف و کلمات و آيات و جايگاه آنها دقت نماييم.
قواعد و قوانين تفسير صحيح، همان اصول محاوره است که در هر زباني
بايد به کار گرفته شود؛ از جمله: آشنايي کامل به زبان و ادبيات عرب، اعم از
صرف و نحو و معاني و بيان و بديع و لغت و غيره، بهرهگرفتن از قراين متصل و
منفصل، توجه به سياق و صدر و ذيل کلام، کلنگري نسبت به آيات قرآن و تفسير
قرآن به قرآن، استفاده از نکات تاريخي و قراين حاليه و شناسايي جو تخاطب و
وضعيت مخاطبان، شناخت کامل از گوينده، بهرهگرفتن از دستاوردهاي قطعي عقلي
که مورد پذيرش، عقلاي غير مشوب است، علم به معاني واژگان در زمان نزول و
آگاهي از فرهنگ آن زمان.
شايان ذکر است که آگاهي جامع اهل بيت (ع) از خداوند متعال منشا
شناخت کاملتر آنها از کلام خداست؛ به همين دليل، در فهم بطون قرآن بايد
از روايات پيشوايان دين مدد بگيريم، ولي اين بدان معنا نيست که شناخت مدلول
مطابقي آيات بدون روايات ممکن نيست؛ زيرا اولاً خداوند همهي انسانها را
به تدبر در قرآن دعوت کرده است و ثانياً، روايات متعارض را بايد با قرآن
سنجيد، پس ميتوان قرآن را فهيميد؛ ولي فهم