چکيدهي مبادي و پيشفرضهاي گسترهي شريعت، با ترتيب منطقي، به شرح ذيل است:
1. قرآن، کلام خداست که بر قلب و زبان پيامبر (ص) جاري شده است و هدف معيني را که همانا هدايت و سعادت آدمي است، دنبال ميکند.
2. گوهر قرآن، بيان حقايقي است که با عقل نميتوان بدان دست يافت.
3. فهم قرآن و سنت امکانپذير است و روشي براي يافتن آن وجود دارد.
4. حکمت الهي- که در صدد هدايت انسانهاست- اقتضا ميکند که طبق
زبان، روش و اصول محاورهاي عقلا با مخاطبان سخن بگويد؛ بنابراين، روش فهم
کلام خداوند کاملاً عقلايي است و خداوند متعال، گرچه معارف جديدي عرضه
نموده، ولي روشهاي جديدي را به کار نگرفته است.
5. تفسير و فهم متون ديني و کشف معنا از ظواهر قرآن دو مرحله
دارد: مرحلهي نخست، کشف معاني واژگان و ترکيبها و مرحلهي دوم، پيبردن
به مقصد و مقصود خداوند متعال است.
6. کاربرد روشهاي عقلايي در قرآن يک مطلب مهم ديگري را آشکار
ميسازد و آن اين است که فهم و تفسير قرآن مختص مردم عصر نزول يا پيشوايان
معصوم (ع) نيست. افراد غير؛ معصوم نيز ميتوانند به درک حقايق قرآن نايل
آيند.
7. زبان قرآن معنادار و واقعنما است؛ زيرا زبان محاوره و عقلا
معنادار است. البته زبان عرفي در مواردي، از کنايات و استعارهها بهره
ميبرد، ولي تعيين آنها با روش