5. ميتوان همانند جان هيک، براي معناداري گزارههاي ديني به
تحقيقپذيري و تجربهپذيري اخروي گزارههاي ديني روي آورد و شناختاري بودن
زبان دين را با تجربهپذيري اخروي توام ساخت. حق مطلب آن است که زبان دين
به دو قسم اخباري و انشايي يا شناختاري و هنجاري (ارزشي) تقسيم ميشود.
گزارههاي اخباري که از خارج و واقع حکايت دارند، به دو دستهي تجربي و
فراتجربي، و گزارههاي انشايي به دو بخش اخلاقي و حقوقي منشعب ميشوند و
اخباري دانستن گزارههاي ديني با کارکردهاي آنها سازگار است.
3-3-2. نظريه برگزيده
نظريهي مختار اين است که، دين مجموعهاي است از گزارههايي که
به ابعاد و زواياي گوناگون زندگي بشر نظر دارند؛ از اين رو، برخي از
گزارههاي ديني جنبهي اخباري، و پارهاي جنبهي انشايي دارند و گزارههاي
اخباري که معناي شناختاري دارند، به گزارههاي اعتقادي و تاريخي منشعب
مييابند؛ همچنان که گزارههاي انشايي به گزارههاي اخلاقي و فقهي- حقوقي
تقسيم ميشوند.
گزارههاي ديني از جهتي ديگر به گزارههاي مربوط به اعمال جوارحي و
ظاهري انسان و گزارههاي مربوط به اعمال باطني و جوانحي انسان تقسيم
ميشوند و از جهاتي ديگر، به فردي و اجتماعي، يا عقلي، تاريخي، عرفاني و
تجربي، که هر يک اقسام و انواع ديگري را به دنبال دارد، منشعب ميگردند.
نگارنده بر اين باور است که معناداري گزارهها نه به تجربهپذير
بودن آنهاست- گرچه پارهاي از گزارههاي ديني تحققپذير و تجربهپذيرند- و
نه به کارکردهاي آنهاست، گر چه واجد کارکرد هم هستند- بلکه معناداري
گزارههاي ديني به حکايتشان از ماوراي الفاظ است. گزارههاي ديني در صددند
که جهان ديگري را بر مخاطبان خود بگشايند و براي درک آنها از مفاهيم
مخاطبان عصر نزول هم استفاده ميکنند.
پس، اولاً، گزارههاي ديني معنا دارند، پس سخن تجربهگراياني چون
ويزدام و فلو که به دليل تحقيقناپذيري، گزارههاي ديني را بيمعنا
ميخواندند، [1] ناصواب است.
[1] جان هيک، فلسفه دين، ترجمهي بهزاد سالکي، صص 241-242.