وَ اللهُ خَلَقّکُم مِن تُرَابٍ[1]؛ خدا شما را از خاک و سپس از نطفه بيافريد.
خَلَقَ الْاِنْسَانَ مِن نُّطْفَهٍ[2]؛ آدمي را از نطفه بيافريد..
اِنَّا خَلَقْنَا الْاِنْسَانَ مِن نُطْفَهٍ اَمْشَاجٍ[3]؛ ما آدمي را از نطفهاي آميخته بيافريدهايم.
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً[4]؛ اوست که آدمي را از آبي بيافريد...
يَا اَيهَا النَّاسُ اِن کُنْتُم فِي رَيبٍ مِنَ
الْبَعْثِ فَاِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ مِنْ
عَلَقَهٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَهٍ مُّخَلَقَهٍ وَ غَيرِ مُخَلَّقَهٍ لَنُبَينَ
لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْاَرْحَامِ مَا نَشَاءُ اِلَي اَجَلٍ مُّسَمّي
ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا اَشَدّکُمْ وَ مِنْکُم
مَّن يتَوَفَّي وَ مِنْکُم مَّن يرَدُّ اِلَي اَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَيلاً
يعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيئاً وَ تَرَي الْاَرْضَ هَامِدَهً فَاِذَا
اَنزَلْنَا عَلَيهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ اَنْبَتَتْ مِن کُلُّ
زَوْجٍ بَهِيجٍ[5]؛ اي مردم! اگر از روز رستاخيز در ترديد هستيد،
ما شما را از خاک و سپس از نطفه، آن گاه از لختهي خوني و سپس از پارهي
گوشتي- گاه تمام و گاه ناتمام- بيافريدهايم، تا قدرت خود را برايتان آشکار
کنيم و تا زماني معين هر چه را خواهيم در رحمها نگاه ميداريم. آن گاه
شما را که کودکي هستيد، بيرون ميآوريم، تا به حد زورمندي خود برسيد، بعضي
از شما ميميرند و بعضي به سالخوردگي برده ميشوند، تا آن گاه که هر چه
آموختهاند فراموش کنند.
ب) برخي آيات مربوط به بعد روحي و الهي
با تامل در آيات ديگر در مييابيم که انسان تنها يک موجود مادي و
محسوس نيست، بلکه داراي وجودي ماورايي است که بعد از مرگِ بدن در نشئهي
طبيعت، باقي ميماند و حياتي جاويد، و سعادت يا شقاوتي ابدي خواهد يافت. در
واقع حقيقت و انسانيت انسان به روح اوست و جسم، تنها به منزلهي ابزاري
براي فعاليت و مرکبي براي سير و حرکت روح در اين دنيا تلقي ميگردد.
وَ لَقَد خَلَقْنَا الْاِنْسَانَ مِن سُلاَلَهٍ مِن
طِينٍ، ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِي قَرَارٍ مَّکِينٍ، ثُمَّ خَلَقْنَا
النُّطْفَهَ