نيازهاي اقتصادي طبقهي متوسط و فقير جامعه با جلوگيري از احتکار و
کمفروشي و گرانفروشي به تثبيت قيمتها اقدام ميکند و تورم و بيکاري را
از آفات اقتصادي ميشمارد و در عين حال سعادت اخروي انسان را مدنظر دارد.
4-2-3. توسعهي اقتصادي
عدهاي بر اين عقيدهاند که تدوين توسعهي اقتصادي، همزمان با
آغاز علم اقتصاد، با انتشار کتاب ثروت ملل آدم اسميت درسال 1776 ميباشد؛
اما حقيقتاً بحثهاي علمي و سيستماتيک مربوط به اين فرايند بسيار نو است.
بنابراين ضرورت توسعه و رشد اقتصادي، پس از جنگ جهاني دوم و خرابيهاي
فراوان ناشي از جنگ براي بازسازي مناطق جنگ زده مطرح و در دههي 1970 به
طور جديتر عنوان شد و با ورود به قرن بيست مقوله توسعه با چشم اندازي
جديد وارد عرصهي علوم انساني گرديد. شايان ذکر است که مفهوم رشد و توسعه
تفاوت دقيقي دارند؛ رشد به افزايش کمي و توسعه به تحولات کمي و کيفي نظر
دارد. براي حرکت درراستاي يک برنامهي توسعهي جامع، وجود يکسري لوازم و
ويژگيها ضرورت دارد، که از جمله: مديريت منضبط و کارآمد، آگاه شدن مردم با
مباني و اهداف توسعه، وجدانکاري، قانونمندي، مسئوليتپذيري و نظم در فکر
و زندگي جامعه، بسيج امکانات فيزيکي و غير فيزيکي و هماهنگي نظام آموزشي
کشور، بنابراين عناصر ارزشي و فرااقتصادي و فرهنگها و عقايد مختلف در
جهتگيريهاي توسعهي اقتصادي جايگاه و نقش به سزايي دارند؛ پس نميتوان در
مسئلهي توسعه فريب ظاهر زيباي يک نسخهي تمام عيار و جهان شمول را خورد.
تلاش يهوديان در توليد بيشتر ثروت و توسعه و ترقي مادي، برگرفته
از پيامهاي متون ديني آنهاست؛ هم چنان که مسيحيان قبل از نهضت اصلاح
مذهبي، نوعاً به فکر رياضت و آخرت و قناعت بودند و پس از انجام نهضتهاي
اصلاح ديني و تثبيت مذهب پروتستان و انديشهي کالوينيسم طرفدار کار و تلاش
و توليد و توسعه شدند.
ماکس وبر، جامعهشناس و فيلسوف آلماني، ريشههاي سرمايهداري جديد
را کاملاً با انديشهي مذهبي پروتستان مرتبط ميداند و ميان اخلاق
پروتستاني و روحيهي