اقتصاد در لغت به معناي ميانهروي و پرهيز از افراط و تفريط در هر فعاليتي است. آيهي شريفهي واْقصدْ في مَشْيکَ
نيز به همين معنا به کار رفته است. اما اقتصاد در اصطلاح تعاريف گوناگوني
دارد: ارسطو علم اقتصاد را علم تدبير منزل و يکي از اقسام حکمت عملي معرفي
نموده است. آدام اسميت اقتصاد را علم بررسي ماهيت و علل ثروت ملل ميداند.
برخي گفتهاند: اقتصاد، علمي است که موضوع آن بررسي روشهاي تخصيص منابع و
عوامل محدود (زمين- کار- سرمايه) براي توليد منابع و محصولات، به منظور
ارضاي نيازمنديها، همچنين ترتيب توزيع و مصرف آنها است؛ و نيز گفته شده
است که اقتصاد «علم انتخاب» و «علم ادارهي منابع کم ياب»، «علم ثروت» و يا
علمي است که موضوع آن مطالعه در چگونگي تشکيل، توزيع و مصرف ثروتها و نيز
بررسي کردارهاي انسان در جريان عادي زندگي، يعني کسب درآمد و تمتع از آن
براي ترتيب دادن زندگي است؛ همچنين براي برخي، موضوع اقتصاد، جستوجو و
کشف قوانين حاکم بر اشتغال کامل در سطح جامعه و براي برخي ديگر، جستوجو و
کشف قوانين حاکم بر تحول جامعهها در جهت جامعهي اشتراکي است.[1]
با عبارات فوق روشن ميشود که انديشمندان و اقتصاددانان تعاريف
متفاوتي براي اقتصاد ارائه کردهاند که برخي بيشتر به جنبههاي علمي
اقتصاد توجه داشت و در صدد جستوجو و کشف قوانين طبيعي توليد محصولات،
تشکيل سرمايه و توزيع ثروت