برخي از ابيات شاعران اين ديار که از آيات قرآن بهرهمند شدهاند جلب مينماييم:
جلالالدين مولوي در کتاب پر ارزش مثنوي معنوي چنين مينگارد:
خاک را و نطفه را و مضغه را *** پيش چشم ما همي دارد خدا
کز کجا آوردمت اي بد نيت *** که از آن آيد همي خفريقيت
تو بر آن عاشق بدي در دور آن *** منکر اين فضل بودي آن زمان
اين کرم چون دفع آن انکار تُسْت *** که ميان خاک ميکردي نخست
حُجَّت انکار شد انشار تو *** از دوا بدتر شد اين بيمار تو
خاک را تصوير اين کار از کجا *** نطفه را خصمي و انکار از کجا
خاقاني مينويسد:
نديدي آفتاب جان در اسطرلاب انديشه *** نخواندي احسن التقويم در تحويل انساني
سعدي ميگويد:
شگفت نيست گر از طين بِدر کند گل و نسرين *** همان که صورت آدم کند سلالهي طين را
در اسرار نامه آمده است:
در آدم بود نوري از وجودش *** وگرنه کي ملک کردي سجودش
2-1-2-6. انسانشناسي فلسفي در قرآن و روايات
نزول وحي و بعثت پيامبر در سرزمين عربستان تحولات فکري و فرهنگي
و اجتماعي خاصي را در آن ديار ايجاد کرد به خصوص علماي يهود که در مدينه و
اطراف آن، را ادعاي سرآمدي در دانش را داشتند، در مقابل اين انديشهها و
مفاهيم جديد تا حدودي عقبنشيني کردند. از مفاهيمي که مکرراً مورد تاکيد
قرآن قرار گرفت مفاهيم انسانشناسي مانند مفهوم روح و نفس بود. خداوند در
پاسخ گروهي از قريش يا يهود که از حقيقت روح ميپرسيدند، فرمود: وَ يسْاَلُونَکَ عَنِ الرُّوح قُلِ الرُّوح مِنْ اَمْرِ رَبِّي وَ مَا اُوتِيتُم مِّنَ العِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً[1]؛ و دربارهي روح از تو ميپرسند، بگو: روح از (سنخ) فرمان