ديني فرو رفته بودند. اين دسته نه درد عقبماندگي مسلمين را احساس ميکردند
و نه به درمان اين معضل ميانديشيدند. متاسفانه اکنون نيز گروه وسيعي از
متدينان در دنياي اسلام در اين دسته جاي دارند و شايد مهمترين عامل انحطاط
مسلمين، حضور اين گروه در جوامع اسلامي باشد. برخي از نويسندگان علاوه بر
طرفداري از تفکر سکولاريزم و انتقال دين از ساحت قدسي به ساحت عرفي، فقه
شيعه را مهمترين منشا پيدايش فرايند سکولاريزم معرفي کردهاند. [1]
مولف مقالهي «فرايند عرفي شدن فقه شيعه»، ضمن بيان تفکيک
ارزشهاي قدسي و ارزشهاي عرفي از ديدگاه اميل دورکيم و معرفي دين به عنوان
مهمترين منبع ارزشهاي قدسي، به رشد روند عرفي شدن جوامع اشاره ميکند.
وي قدسيزدايي (desacraliztion) يا افول نقش مذهب در معنا بخشي به سپهر
اجتماعي و افتراقيابي ساختاري نهادهاي ديني و نهادهاي جامعهي عرفي و گذر
تدريجي ادراک و رفتار ديني به سمت قلمرو عرفي از عوامل سکولاريزم ميشمارد.
وي شهرنشيني، گسترش بازار، صنعتي شدن، گسترش ارتباطات، تمرکز قدرت سياسي و
پيدايش دولت ملي و پيدايش و گسترش نظم اقتصادي در عرصهي بين المللي را
نيروهاي عرفيکننده معرفي ميکند. از ديدگاه اين نويسنده، نهاد دين در
اعصار گذشته داراي کارکردهاي گوناگون بوده و امروزه به علت پيچيده شدن
مناسبات زندگي اجتماعي و تخصيص نقشها، وظايف خود را واگذار کرده است؛ و
دولت با ملت، به عنوان يک کليت اجتماعي، منشا اعتباريات حقوقي ميشود و ثقل
اين اعتباريات از کليسا به دولت منتقل ميگردد و کليسا تنها به تنظيم
رابطهي انسان و خدا ميپردازد و امور مربوط به حقوق متقابل افراد با
يکديگر جنبهي قراردادي (conventional) پيدا کرده، دولت ضامن اصلي اين
قراردادها ميشود.
مولف مقالهي «فرايند عرفي شدن فقه شيعه» نمونههايي از مباني فقهي
و اصولي شيعه را به عنوان مکانيزمهاي درونديني جداانگاري دين و دنيا
معرفي ميکند. در اين بخش از نوشتار، به نقد و بررسي اين مکانيزمها
ميپردازيم: [2]
[1] کيان، ش 24، مقاله فرايند عرفي شدن فقه شيعه، و نيز ر. ک: مدارا و مديريت، ص 611 به بعد.
[2] در اين بخش از نوشتار از: حسن رحيمپور ازغدي مقالهي «عرف و مصلحت در ترازوي حکومت» اسلامي، استفاده شده است.