پرسش اصلي در رابطهي دين و دنيا اين است که آيا دين تنها براي آباد کردن
آخرت آمده است، يا در راستاي آباد ساختن دنيا و رفع نيازهاي آدميان نيز قدم
برميدارد؟
2. رابطهي دنيا و آخرت
پس از تعريف دنيا بهتر است که به پرسش ديگري در باب رابطهي
دنيا و آخرت بپردازيم. دربارهي اين که آيا دنيا از آخرت جداست و حيات
دنيوي بشر از اوضاع و احوال آخرت مستقل است يا با هم ارتباط منطقي و تکويني
دارند ديدگاههاي مختلفي مطرح شده است؛ پارهاي از استقلال و عدم ارتباط
دنيا و عقبا و گروه ديگري از ارتباط آن دو سخن راندهاند؛ البته در کيفيت
ارتباط دنيا و آخرت نيز رويکردهاي مختلفي وجود دارد.
1- 2. ديدگاه نخست آن است که هيچ ارتباطي، نه کمي و نه کيفي، ميان
زندگي دنيا و آخرت وجود ندارد؛ يعني چگونه زيستن انسان در دنيا نقشي در
چگونه زيستن او در آخرت ندارد.
2-2. ديدگاه دوم که پارهاي از متکلمان نيز آن را پذيرفتهاند آن
است که زندگي دنيا و آخرت ارتباط قراردادي و اعتباري با يکديگر دارند؛ يعني
حق تعالي چنين اعتبار کرده است که اگر در دنيا فلان عمل انجام گيرد، در
آخرت فلان پاداش يا عذاب داده خواهد شد؛ بنابراين، ميان عملکردِ دنيوي و
نتايج اخروي ارتباط تکويني و طبيعي برقرار نيست.
3-2. ديدگاه سوم که برخي از متکلمان و حکما آن را مطرح کردهاند،
ارتباط دنيا و آخرت، نه به صورت قراردادي، بلکه به شکل تکويني و قانوني
است؛ مانند مرگ يک انسان با سقوط از ارتفاع بلند؛ البته رابطهي تکويني
دنيا و آخرت، رابطهي علت و معلولي است.
4-2. در ديدگاه چهارم، دنيا و آخرت عين هماند؛ يعني آخرت نتيجهي
قراردادي يا طبيعي دنيا نيست؛ بلکه همان دنياست؛ بدين معنا که دنيا چهرهي
ظاهري و آخرت چهرهي باطني يک حقيقتاند. آياتي از قرآن، مانند يوْمَ تُبْلَي السَّرائِر[1] و و انّما ياکُلُونَ في