است [1]، منظور همان دنيايي است که موجب غفلت و البته مورد مذمت است؛ غافل
شدن از خداوند، متاع غرور [2] متاع قليل [3] زندان مومن [4] گذرگاه و دار
ممر و دار مجاز [5] محل معصيت بندگان خدا [6]، پايگاه جمعآوري اموال توسط
نابخردان [7] و مزبلهي ميتهها [8] است.
ولي همين دنيا، يعني امور دنيوي، ميتواند وسيلهي تکامل بشر و
متجَر اولياء الله و مسجد احباء الله [9] باشد و البته از آن جهت ممدوح
است؛ مولوي نيز در مثنوي در تفاوت دو معناي دنيا چنين ميسرايد:
چيست دنيا از خدا غافل بُدن *** ني قماش و نقره و ميزان و زن
مال را کز بهر دين باشي حمول *** نِعَم مالٍ صالحٍ خواندش رسول
آب درکشي هلاک کشتي است *** آب اندر زير کشتي پشتي است
چونک مال و ملک را از دل براند *** زآن سليمان خويش جز مسکين نخواند