از آن رو که تعريف دين در آغاز اين رساله بيان گرديد، در اين
قسمت از تکرار آن صرفنظر ميکنيم و به اختصار عرض ميکنيم که مراد ما از
دين، مجموعهاي از معارف، عقايد، احکام، اخلاق و... است که خداوند براي
هدايت انسان، از طريق نزول وحي و نيز سنت و عقل در اختيار بشر قرار داده
است.
و اما دنيا از مادهي «دنو» به معناي نزديکي يا از ريشه «دني» به
معناي پستي و دنائت و مرحلهي نازله از حقيقت هستي، اشتقاق يافته است. [1]
ولي در اصطلاح، معاني گوناگوني دارد: معناي نخست آن، نظام تکوين اين جهاني
است که آسمان، زمين، باغ، جنگل، دريا، صحرا، ستاره، خورشيد، حيوان، انسان و
ساير موجودات را شامل ميشود.
دومين معناي دنيا، دل بستن به غير خدا و غافل شدن از حقيقت مطلق و
گرفتار شدن در خيالات موهوم است. معمولاً علماي اخلاق و عرفان و تفسير اين
معنا را از دنيا اراده ميکنند.
معناي سوم دنيا، امور دنيوي و مسائل و نيازهاي مربوط به اين جهان است که در بحث سکولاريزم اين معنا مورد نظر است.
محدث قمي در تعريف اصطلاحي دنيا مينويسد:
دنيا، حالات قبل از مرگ، و آخرت حالات پس از مرگ است. [2]
علامه طباطبايي در تفسير ارزشمند قيم الميزان به معناي دوم دنيا اشاره ميکند و چنين مينگارد:
زندگي دنيا همانطور که به اعتباري لهو است، به اعتبار اين که
براي خود قواعدي دارد، لعب نيز هست؛ براي اين که فاني و زودگذر است؛ هم
چنان که بازيها اينطورند. عدهاي از بچهها با حرص و شور و هيجان عجيبي
بازي را آغاز ميکنند و خيلي زود هم خسته شده، از هم جدا ميشوند و همان
طوري که بچهها بر سر بازي داد و فرياد راه مياندازند و پنجه به روي هم
ميکشند- با اين که مورد نزاع آنها جز خيالاتي موهوم