نام کتاب : راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء) نویسنده : الفيض الكاشاني جلد : 3 صفحه : 442
فرمود: هفت حق واجب دارد، و هيچ حقى نيست مگر اين كه بر او واجب
است، اگر يكى از آنها را ضايع كند از ولايت و طاعت خدا بيرون شده است و لطف
خداوند شامل حال وى نمىشود گفتم: فدايت شوم آن حقوق چه هستندي فرمود: اى
معلّى من دلسوز توام مىترسم كه آنها را ضايع كنى و پاس ندارى، و بدانى و
عمل نكنى. (معلّى) گويد، عرض كردم: هيچ نيرويى جز به وسيله خدا نيست،
فرمود: آسانترين حق آن است كه دوست بدارى براى او آنچه را دوست مىدارى
براى خودت و نپسندى براى او آنچه را براى خود نمىپسندى و حق دوم آن است كه
از خشم او بپرهيزى و در پى رضايت او باشى و مطيع امر او باشى و حق سوم آن
است كه با جان و مال و زبان و دست و پايت او را يارى كنى و حق چهارم آن كه
چشم و راهنما و آيينه او باشى و حق پنجم آن كه مبادا تو سير باشى و او
گرسنه و تو سيراب باشى و او تشنه و تو پوشيده باشى و او برهنه، و حق ششم آن
كه نبايد تو خدمتگزار داشته باشى و برادرت بىخدمتگزار باشد كه در آن صورت
بر تو لازم است كه خدمتگزارت را بفرستى تا جامه او را بشويد و براى او غذا
فراهم كند و بستر خوابش را مهيا سازد، و حق هفتم، آن كه سوگندش را بپذيرى و
دعوتش را اجابت كنى و در هنگام بيمارى از وى عيادت كنى و جنازه او را
تشييع كنى و چون اطّلاع يافتى كه او نيازى دارد، به انجام آن مبادرت كنى و
منتظر نمانى تا از تو حاجتش را بخواهد بلكه هر چه زودتر پيشدستى كنى. پس هر
گاه چنين كردى دوستى خود را به دوستى او، و دوستى او را به دوستى خودت
مرتبط ساختهاى.» و نيز به سند خود از عبد الاعلى بن اعين نقل كرده كه
گويد: «گروهى از شيعيان خدمت امام صادق (ع) نامهاى نوشتند و راجع به چند
چيز از آن حضرت سؤال كردند و به من دستور دادند درباره حق مسلمان نسبت به
برادر مسلمانش بپرسم و من پرسيدم، آن حضرت جواب نداد. موقعى كه براى
خداحافظى آمدم عرض كردم: سؤالى از شما كردم، پاسخ نداديد! فرمود: من از آن
مىترسم كه كافر شويد، زيرا مهمترين چيزى كه خداوند بر خلقش واجب كرده است
سه چيز است: عدالت شخص نسبت به خودش به طورى كه از
نام کتاب : راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء) نویسنده : الفيض الكاشاني جلد : 3 صفحه : 442