نام کتاب : راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء) نویسنده : الفيض الكاشاني جلد : 3 صفحه : 367
مىرسد. اين بالاترين مرتبه و ظريفترين و دشوارترين درجه دوستى
است و اين قسم نيز امكان پذير است، زيرا از جمله آثار غلبه محبت يكى آن است
كه محبت از فرد مورد محبّت به هر چيزى كه وابسته و منسوب به اوست، هر چند
بعدها به او منسوب شود، سرايت مىكند. بنابراين اگر كسى انسانى را زياد
دوست بدارد، دوستدار او را نيز دوست مىدارد و كسى را كه او دوست دارد نيز
دوست مىدارد خدمتگزار او را هم دوست مىدارد و ثناگوى محبوب او را هم دوست
مىدارد و كسى را كه در راه رسيدن وى به خشنودى محبوبش به او كمك كند نيز
دوست مىدارد، تا آن جا كه بتية بن وليد مىگويد: هر گاه مؤمن، بردار مؤمنش
را دوست بدارد، سگ او را نيز دوست مىدارد، و مطلب همان است كه وى گفته و
مطالعه در حالات عاشقان نيز بر آن گواهى مىدهد و اشعار شعرا هم دليل بر آن
است. از اين روست كه محبّ جامه محبوب را نگاه مىدارد و آن را پنهان
مىكند تا خاطره او را حفظ كند، و منزل و محله و همسايههاى او را دوست
مىدارد، تا آن جا كه مجنون گويد: بر آن ديار كه ديار ليلى است گذر مىكنم،
در حالى كه اين ديوار و آن ديوار را مىبوسم.«60» محبّت آن ديار دل مرا
نربوده است، بلكه محبت ساكنان آن ديار دل مرا ربوده است.
بنابراين مشاهده و تجربه گواهى مىدهد كه دوستى از شخص محبوب به
اطرافيانش و به هر چيزى كه به او مربوط است هر چند بعدها مربوط شود، سرايت
مىكند. ولى اين ويژگى، از زيادى محبت است امّا اصل محبّت در اين حدّ نيست و
گستردگى محبّت در تجاوز از محبوب به اطرافيان و به اشياى وابسته و مربوط
به او بستگى به اندازه و مقدار افراط و شدّت محبّت دارد، همچنين محبّت خداى
سبحان وقتى كه شدّت يابد و بر دل چيره و مسلط شود تا آن جا كه به حد
دلربايى و به اوج خود برسد، به تمام موجودات ديگر سرايت مىكند، زيرا هر
موجودى در عالم، اثرى از آثار قدرت
[60] مصراع دوم اين بيت مشهور به جاي: اقبّل
ذالجدار و ذالجدارا، چنين است: «اقبّل ذالجدار و لاالجدار» بديهي است که در
اين صورت رساتر ميباشد. – م.
نام کتاب : راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء) نویسنده : الفيض الكاشاني جلد : 3 صفحه : 367