نام کتاب : راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء) نویسنده : الفيض الكاشاني جلد : 3 صفحه : 325
مىگويند تازيانهات را بگذار و وارد آتش دوزخ شو.»«38»
و نيز فرمود: «از علامتهاى قيامت مردانى هستند كه همراهشان
تازيانههايى است مانند دم گاوان.»«39» پس اين است حكم ايشان و هر كه آنها
را شناخت، شناخته است و هر كه نشناخته است، نشانى هر يك از آنها لباس و
سبيل بلند و ساير اشكال معروف مىباشد. پس هر كس با آن شكل ديده شد بايد از
او دورى كرد، و آن از باب بدگمانى نيست، زيرا او خود بر خويشتن ستم كرده
است كه به لباس و شكل آنان در آمده و هم زى بودن دليل بر همدلى است و
ديوانگى نمىكند، مگر ديوانه و خود را نظير بد كاران نشان نمىدهد، مگر آدم
بد كار آرى گاهى آدم تبهكار با درستكار اشتباه مىشود، در نتيجه خود را
شبيه شايستگان وانمود مىكند اما شخص صالح ممكن نيست خودش را مثل فاسدان
بنماياند، زيرا اين خود باعث افزون نمودن جمعيت ايشان است و قول خداى
تعالى: الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ«40»
درباره گروهى از مسلمانان كه با جماعت مشركان زياد معاشرت داشتند، نازل شده
است، و روايت شده: «خداى تعالى به يوشع بن نون وحى كرد كه من چهل هزار تن
از نيكان و شصت هزار تن از بدان قوم تو را هلاك خواهم كرد عرض كرد:
پروردگارا نيكان را چرا!ي فرمود: براى اين كه ايشان هرگز به خاطر خشم من،
خشمگين نشدند و با بدان مىخوردند و مىآشاميدند» با اين حديث معلوم مىشود
كه بغض ستمگران و خشم بر ايشان به خاطر خدا واجب است.
ابن مسعود از پيامبر (ص) روايت كرده است كه فرمود: «خداى تعالى
دانشمندان بنى اسرائيل را لعنت كرده است از آن رو كه در زندگىشان با
ستمگران معاشرت داشتند.»«41»
مىگويم: از طريق شيعه، روايتى در كتاب تهذيب از محمد بن مسلم نقل شده كه
[38] اين حديث را ابويعلي از حديث انس نقل
کرده است و در سلسله آن عبيس بن ميمون است که به گفته مجمع الزوائد، ج 5، ص
234 فردي متروک است.
[39]- اين حديث را حاکم در ج 4، ص 436 کتاب الفتن و الملاحم از حديث ابوهريره نقل کرده است.
[40]- نحل / 28: همانها که فرشتگان (قبض ارواح) روحشان را ميگيرند در حالي که به خود ستم کرده بودند.
[41]- اين حديث را عبدبن حميد و ابوالشّيخ و طبراني نقل کرده است و
ابن مردويه از ابن مسعود به صورت مفصّل نظير آن را نقل کرده است، به
درّالمنثور، ج 2، ص 300 مراجعه کنيد.
نام کتاب : راه روشن (ترجمه المحجة البيضاء) نویسنده : الفيض الكاشاني جلد : 3 صفحه : 325