باشيم كه باطن اين كلمات و اسرار اين عبادات و الفاظ چيست .
شخصى خدمت امام صادق سلام الله عليه آمد و عرض كرد : چرا رسول خدا عليه
آلاف
التحية و الثناء را ابالقاسم مى گويند [3] . فرمود براى اينكه حضرت يك فرزندى
داشتند بنام قاسم و چون پدر قاسم بود از اين جهت به رسول خدا ابالقاسم مى گفتند
. عرض كرد : اين معنا را من مى دانم , كمى روشن تر بيان كنيد كه چرا رسول خدا
عليه الصلوة و السلام را اباالقاسم مى گويند . حضرت فرمود : چون على ابن
ابيطالب عليهم السلام قسيم الجنة و النار است , قاسم است , يعنى قسمت كننده
بهشت و جهنم است . در قيامت اميرالمؤمنين به اذن خدا جهنمى ها را به جهنم و
بهشتى ها را به بهشت فرا مى خواند . به جهنم دستور مى دهد كه دوستان مرا نگير و
دشمنان مرا بگير , پس على سلام الله عليه قاسم است . و چون خداوند متعال على
بن ابيطالب را در همان دوران كودكى به دامان پيامبر منتقل كرد و از همان
طفوليت رسول خدا معلم على بن ابيطالب شد [4] و على بن ابيطالب عليهم السلام
كه شاگرد پيامبر بود , از رسول خدا علوم فراوانى را آموخت , در محضر آن حضرت
تربيت شد و هر شاگردى فرزند استاد است و استاد حق پدرى بر او دارد پس على بن
ابيطالب , كه قاسم جنة و نار است , چون شاگرد پيامبر است بمنزله فرزند او
است و پيامبر بمنزله پدر او است
[3]معانى الاخبار , شيخ صدوق , باب معانى اسماء النبى , حديث 3 .
[4]در اوائل ميلاد اميرالمؤمنين سلام الله عليه در مكه قحطى و گرانى شديد و
سختى
روى داد . در آن روز هنوز رسول اكرم به مقام رسالت مبعوث نشده بودند . عموهاى
خود ( ابوطالب , حمزه و عباس ) را دعوت كردند . فرمود : مكه گرفتار قحطى و
گرانى است . عموى من ابوطالب كه برادر شما است عائله مند است . بيائيد ما
بارش را سبك كنيم .
اين پيشنهاد را حضرت فرمودند و آنها هم تائيد كردند .
ابوطالب پيشنهاد آنها را پذيرفت و گفت : دعوا لى عقيلا و خذوا من شئتم ,
عقيل كه پسر بزرگ من است براى رسيدگى به كارهاى من نزد من بماند و سائر
برادرهاى او را خواستيد , ببريد . پيامبر , على بن ابيطالب و حمزه و عباس دو
پسر ديگر ابوطالب , جعفر و طالب را گرفتند . از همان بچگى على بن ابيطالب
تحت تعليم و تربيت رسول خدا عليه آلاف التحية و الثناء قرار گرفت كه در نهج
البلاغه هم آمده است كه حضرت مى فرمايد : پيامبر مرا در آغوش مى گرفت , غذا
را مى جويد و در دهان من مى گذاشت .