در نامه 31 على بن ابيطالب ( ع ) به امام حسن ( ع ) فرمود :
فرزندم , تو پاره تن من هستى . اگر خيرى به تو رسد گويى به من رسيده , و اگر
آسيبى به تو رسد , گويى به من رسيده است . من اكنون لحظات آخر زندگى را سپرى
مى كنم و در آستانه غروب و مرگ قرار دارم . مى خواهم آنچه را كه مى دانم براى تو
بازگو كنم . پسرم , قلب جوان مثل زمين خالى است كه در آن هر چه بكارند همان را
درو مى كنند( .
قلب الحدث كالا رض الخالية ماالقى فيها من شى قبلته
) هر بذرى در اين زمين خالى و مستعد بيفشانند , مى پذيرد و آن را به خوبى پرورش
مى دهد . [1]
سعى كنيد از همان ابتداى جوانى بذر فضايل و كمالات و گل زيباى مكارم اخلاقى
بكاريد وگرنه شيطان درون اگر ببيند سرزمين خالى است شروع به بذرافشانى كرده و
نمى گذارد آن مزرعه خالى بماند و بديهى است كه بذر شيطان جز علف هرز و خار
مغيلان
[2] نمى باشد . چون دنيا نشأه حركت و تحول است ممكن است انسان در دنيا با
پيدايش عواملى به سوى فضيلت و يا رذيلت تحول پيدا كند كه نمودار عاقبت بخيرى
آن فضيل بن عياض است .
درباره اين آيه شريفه(
ألم يأن لاالذين آمنوا . . . .
) واقعه اى در
1 نهج البلاغه نامه
31
[2]در شنزارهاى عربستان گاه خارهاى درشت درختچه مانندى مى رويد . شب هنگام باد
در سرشاخه هاى اين درختچه ها مى پيچد و بانگى ترسناك از آن شنيده مى شود . عرب آن
بانگ را آواز ماده غول و زير آن درخت را نشيمنگاه بچه غولان و مادرشان دانسته
است . از اين رو , درختچه را أم غيلان ناميده اند كه به تخفيف مغيلان يا مغيلان
شده است , از تاريخ تحليلى اسلام دكتر سيد جعفر شهيدى ص 3 .