قرآن مى فرمايد( :
انا من المجرمين منتقمون
) [1] . ما از مجرمين انتقام مى گيريم , در آن جا بيان شد كه انتقام چهار قسم
است .
اول : انتقام گرفتن مظلوم از ظالم به منظور تشفى قلب است تا حق شخصى خود را
كه ربوده اند برگرداند . البته اين يك انتقام فردى است و به ساحت قدس احديت
راهى ندارد .
دوم : يك وقت محكمه و مرجع قضايى , انتقام مى گيرد . قاضى كه از مجرم انتقام
مى گيرد به منظور تشفى قلب يا استرداد حق شخصى نيست بلكه به منظور برقرارى نظم
در جامعه است .
سوم : انتقامى است كه طبيب از بيمار ناپرهيزگار مى گيرد . اگر طبيبى دستور
درمان به يك بيمار داد . آن بيمار آن دستور را اجرا نكرد نه تنها بيمارى اش
برطرف نمى شود بلكه روزافزون خواهد شد . رنجورى اين بيمار بيشتر خواهد شد .
طبيب وقتى از بيمار ناپرهيزگار انتقام مى گيرد به اين معناست كه ناپرهيزى بيمار
سرانجام به رنجورى و مرگ بيمار منتهى مى شود . اين انتقامى است كه طبيب از
بيمار گرفته است . چنين انتقامى نه يك انتقام فردى است براى تشفى قلب و
استرداد حق و نه يك انتقام اجتماعى است به منظور برقرارى نظم . بلكه عملى را
كه طبيب راهنمايى كرد و بيمار انجام نداد و خلاف آن را مرتكب شد همان كارى را
كه بيمار انجام مى دهد پايان اش رنج و درد خود مريض