آن خدايى كه از شجر اخضر يعنى درخت سبز و تر براى انتفاع شما آتش قرار داده تا
وقتى كه خواهيد برافروزيد . شجر اخضر درختى است در حجاز , اگر شاخه هاى سبز اين
درخت را انسان بشكند و به هم بزند شعله از اين شاخه هاى سبز بيرون مى آيد . حق
تعالى مى فرمايد , آن خدايى كه از درون شاخه هاى سبز شعله سرخ بيرون مى آورد
مى تواند به اين استخوان هاى پوسيده دوباره حيات بدهد . اين گذشته از آن كه اصل
قدرت را تثبيت مى كند ما را به يك نقطه اخلاقى هم تنبه مى دهد كه گاهى انسان تا
سر پا هست سبز است و ديگران مى پندارند كه درونش مانند بيرون خرم است و
باطنش مانند ظاهرش شاداب , ولى روزى كه شكست معلوم مى شود كه درونش شعله
بود . او در باطن نار بود . او در دل زبانه داشت . او در جان آتش مى پروريد .
اگر چه در بيرون خرم و سبزى داشت , ولى در درون شعله زبانه كشى داشت . تا
نشكند معلوم نمى شود . تا روز شكست فرا نرسد معلوم نمى شود كه درون او شعله است
يا طراوت . خداوند متعال مى فرمايد : شما اين درخت را سبز مى بينيد . خدا هم
بشر را مانند ديگر روييدنى ها سبز و خرم و سرزنده و بانشاط آفريد( .
أنبتكم من الارض نباتا
) [1] . اما وقتى كه طليعه قيامت فرا رسيد( .
ألقارعة ماالقارعة و ما أدريك ما القارعة
) [2] . آن روز قرع و كوبيدن و در همشكستن فرا رسيد , روزى كه كل نظام درهم
كوبيده مى شود و تمام خرمى ها و سرسبزى ها درهم شكسته مى شود , آن گاه معلوم مى شود
كسى كه هدف انبيا را پياده نكرده و قايم به قسط نشد , چه قدر خود شعله ور و هيزم
افروخته است .