سقوط افراد متمايل به جهان طبيعت و ماده نقش داشت , فراموشى معاد بود .
مى فرمايد( :
ان قارون كان من قوم موسى
) [1] . قارون از قوم موسى كليم ( ع ) بود و حتى نقل كردند ظاهرا هم به او
ايمان آورد( . فبغى عليهم
) . ولى در اثر تكاثر شروع به بغى و ظلم و ستم كرد( .
و اتيناه من الكنوز ما ان مفاتحه لتنوا بالعصبة اولى القوة
) [2] . ما آن قدر از گنج هاى جهان طبيعت به او داديم كه حمل و نقل كليدهاى
گنج او يك گروه نيرومند را خسته مى كرد . يا اين كليدها اين چنين بود كه با اين
بيان , مفاتح يا جمع مفتح است يعنى كليد , و يا مفاتح جمع مفتح است يعنى
خزينه . يعنى اين گنجها كه در خزينه او بود , اگر مى خواستند خزاين اش را حمل
كنند يك گروه نيرومند را خسته مى كرد .
دنيا وسيله نيل به كمال
(
اذ قال له قومه لا تفرح
) [3] قوم اش به عنوان نصيحت و نهى از منكر به او گفتند كه فرحناك مباش .
مسرور و بانشاط مباش . چون(
ان الله لا يجب الفرحين
) [4] . خداوند افراد فرحناك و خودكامه را دوست ندارد . سرگرمى , عيش و
نوش انسان را از محبوب شدن در پيشگاه خدا محروم مى كند( .
و ابتغ فيما اتيك الله الدار الاخرة
) [5] . اين نعمتى كه خدا به تو داد آن را راه و وسيله يى قرار بده تا تو را
به آخرت و سعادت جاودان نايل كند , از اين قدرتى كه دارى بهره معنوى برده و
با صرف اش در كارهاى خير , آخرت را تهيه كن كه(
ان الدار الاخرة لهى الحيوان
) [6] . يعنى عالم آخرت , عالم حيات است و مرگ در آن عالم راه ندارد .
عالمى