گاهى نمى بيند . اين نشانه آنست كه اين ولايت , اضافه اشراقى است , و مثل اضافه
مقولى به دو طرف وابسته نيست , بلكه فقط وابسته به مضاف اليه است . معيت
هم اينچنين است . معيت گاهى اعتبارى است مثل اينكه دو نفر در يك مكان معيت
داشته باشند يا هر دو عضو يك هيئت و تحت پوشش يك امر اعتبارى با هم باشند
. اينچنين معيتى , در هر دو طرف يكسان است . زيد با عمرو معيت دارد , عمرو هم
با زيد معيت دارد , اما در معيتهاى تكوينى , معيت يكطرفه است , خدا معيت
دارد , اما كافر تنها است و هنگامى كه خطر رسيد , آنگاه مى فهمد( هنالك
الولاية لله الحق) وقتى به سراب رسيد( وجدالله عنده) آنوقت خود را با
خدا مى بيند و خدا را با خود مى داند .
نتيجه
خلاصه آنكه ولايت به معناى قرب دو قسم است : قرب اعتبارى كه نسبتش به
متواليين يكسان است و قرب حقيقى كه مانند ساير اضافات اشراقى و حقيقى است و
زمام اضافه به دست مضاف اليه است و مضاف , تابع . معيت و ولايت و نظائر آن
نيز اينچنين اند .
و يكى از اسماء حسناى خداى سبحان( ولى) است و انسان بايد بكوشد ولو در
محدوده شؤون نفس خويش , مظهر اين نام بشود , تا از اين راه بتواند مقدماتى را
پشت سر بگذارد و به بيرون از خود نيز بار يابد و ولى منطقه وسيعترى بشود .